یک ماهی هست از کشف محیر العقول دستگاه ویروس یاب میگذرد.سپاه قول داد به انتقادات پاسخ دهد.انجمن فیزیکدانان با کنایه نوشت اگر کارائی دستگاه ثابت شود مرزهای علم جابجا میشود.در داخل و خارج این به اصطلاح اختراع مضحکه خاص و عام شد. مسوولان سپاه این خنده ها را جوسازی دشمن دانستند و اثبات کارآمدی این دستگاه جادویی را به آینده محول کردند. “آینده” پناهگاه مسئولین برای فرار از انتقادات.
حالا کجاست پاسختان به این مضحکه ملی؟ پرسشی که از همان ابتدا مطرح شد این است در این نهاد نظامی چه سلسله مراتبی حاکم است که تا قبل از فریب فرمانده کل، کسی در مورد این اسباب بازی شک نمی کند و فرمانده یک نهاد نظامی با ذوق زدگی از اختراع بزرگ حاصل مجاهدت بسیجی در مقابل دوربین ها حرف میزند؟
پاسخ به این پرسش دشوار نیست. نهاد نظامی که علیه جامعه مدنی، بخش خصوصی و تنوع جامعه ایرانی باشد و از ایفای وظایف اصلی اش غافل شود بدنه کارشناسی قوی ندارد که فرق یک اسباب بازی و اختراع را تشخیص دهد.سپاه در اقتصاد چه گلی جز انحصارگری و نحیف کردن بخش خصوصی زده که بخواهد در عرصه علم و دانش پیشتازی کند؟ دخالت نابجایش در سیاست فضای گفتگو و بحث آزاد را به فضای ترس و سرکوب تبدیل کرده.
چندی پیش آقای خامنه ای گفته بود وقتی میتوانیم ماهواره به فضا بفرستیم جهش تولید هم شدنی است. خیلی عجیب است که رهبری یک سیستم سیاسی که خود شاهد فروپاشی یک ابرقدرت در دوران زمامداری اش بوده این نکته را فراموش کند که تسخیر فضا و بسط مناطق نفوذ و صنایع نظامی تنها یک بُعد از ابعاد امنیت است و این پیشرفتها وقتی تهی از معنا میشوند که یک ملت از درون فروپاشی شود. نیازی نیست به تاریخ دوردست برویم و سقوط امپراطوریها را سند کنیم. فروپاشی شوروی، افتادن در دام بازی تسلیحاتی بدون اینکه توسعه متوازنی داشته باشد تجربه زنده معاصر پیش روی ماست.
جهش تولید با نظامی گری که فرق اختراع و اسباب بازی را نداند ممکن نیست،با میدان دادن به مردم به رسمیت شناختن تکثرشان، تقویت حس تعلق به وطن به عنوان رفرنسی نه برای یک اقلیت کوچک که برای همه ، نظارت پذیر کردن قدرت و تقسیم آن ممکن است.
تجربه این اختراع مضحک پیش روی حاکمیت است: می خواهد به نظامی گری روی آورد یا جامعه مدنی. انتخاب اول تنش در ایران را دو چندان خواهد کرد، انتخاب دوم آغاز یک مسیر دشوار برای رسیدن به توسعه متوازن در سایه بحث آزاد و مشارکت موثر همه نیروهای وفادار به ایران است.
هر چه اوضاع میگذرد میل حاکمیت به گزینه اول قوی تر میشود و از گزینه دوم دورتر، میلی که هزینه تغییر را در ایران را دو چندان میکند.