چرا اکثر دانشجویان ایرانی و فعالان زن ایرانی گرایشات چپ دارند؟

اولا که گیر ندید چطور آمار گرفتی؟! درسته آمار نگرفتم و فقط بر اساس مشاهدات خودم و همچنین رفتاری که از فعالان و دانشجویان در فضای مجازی شاهد بودم و اکثر شما هم حتما شاهد بودین این نتیجه رو گرفتم که دانشجویان ایرانی به خصوص رشته های انسانی و به خصوص رشته های سیاسی و فلسفی گرایش چپ دارند (دیگه نمیگم چپول تا حساسیت ایجاد نشه و بحث منحرف نشه و بپردازیم به ریشه یابی و علت یابی دقیق و بدون فحش و حمله شخصی). آیا دانشجویان واقعا درد عدالت اجتماعی یا درد کارگران و ظلم و ستم به اونها رو دارن؟! یا کل قضیه فقط شوآف برای جذب دوست دختر و دوست پسره؟!

فعالان سیاسی داخل ایران و به ویژه فعالان زن ایران هم گرایشات چپ دارند و بعضی شون هم که این تمایلات شون رو بی تعارف بیان و منتشر هم کرده اند. از جمله سپیده قلیان که گرایشات اش رو به کمونیسم و لنین و استالین قبلا در توئیتر خودش منتشر کرده بود. بهاره هدایت، نسرین ستوده و گلرخ ایرائی هم حدس می زنم گرایشات چپ دارند (البته مطمئن نیستم). در کل اونچه که شاهد بودیم فعالان زن اکثرا روی به فعالیت هایی میارن که ما در کشورهای غربی معمولا از طرف احزاب موسوم به احزاب سبز می بینیم که به عنوان احزاب سوسیالیست و چپ شناخته میشن. مواردی که احزاب سبز اروپایی و کانادایی فعالیت می کنن شامل محیط زیست، رفاه اجتماعی، عدالت اجتماعی، حقوق زنان، حقوق کودکان، حقوق مهاجران و مواردی از این دست هست. و سیاست های اقتصادی شون هم چپ گرایانه هست.

خب علت چی هست؟

اینکه چپگرایی کلاس دارد یک بحث کهنه است. اغلب دبیران دبیرستان ها، شعرا، هنرمندان، مهندسان و به طور کلی تحصیلکردگان 50 یا 60 سال پیش در حزب توده عضویت داشتند و جالب اینکه ساواک هم از این موضوع اطلاع داشت! این عده پس از عضویت در حزب توده در صورتی که بیکار بودند جذب مشاغل کم زحمت و پر درآمد می شدند. از جمله جناب شاملو و بقیه دوستان شاعرش. خانم شکوه میرزادگی در توجیه گرایشات چپگرایانه و اقدامات نظامی اش می گوید(( آن روزها جوان بودیم، چپ بودن کلاس داشت. هر کسی یک کتاب می خواند ادعا می کرد که همه چیز را می داند!))

اینطوری که من در غرب دیدم، دلیلش اقتصادی هست. اصولا چپ( یا بعضی جاها حزب کارگر) نماینده قشر کم درآمد و اتحادیه ها هستش، و به درآمد خیلی ربط داره. مثلا در آمریکا و استرالیا هم به همین شکل است. اگه کسی درآمدش بالای دویست هزار در سال باشه، عموما طرفدار لیبرال ها یا جمهوری خواه ها هستند و به اونها رای میدهند، به دلیل اینکه چپ ها همیشه لوایح و قوانینی مانند تحصیل رایگان، بیمه رایگان و مالیات بیشتر برای پولدارها رو در دستور کار دارند. دانشجوها در زمان درس خواندن، اکثریت از قشر متوسط یا کم درآمد هستند، و خودبخود اونها هم جذب حزب های چپی میشوند، چون به نحوه زندگی اونها بیشتر نزدیک هست. ضمنا راستی ها در خارج از ایران، بیشتر از کلیسا حمایت میکنند، زیاد قوانین مورد حمایت زنان و همجنسگرایان رو جدی نمیگیرند یا به دنبال تصویبش نیستند، اما چپ ها برعکس اکثرا آتئیست و کم تر اهل کلیسا هستند، البته این موارد همه رو در بر نمی گیره، و کلیساهای چپ گرا هم داریم. چپ هایی رو هم داریم که پولدار شدند و همچنان چپ موندند، اما بیشتر در ظاهر.

اینکه راست ها واقع گرا هستند به جای آرمانگرا به این معنی نیست که بی برنامه و بی هدف هستند. فقط برنامه هاشون کاملا واقع گرایانه هست.

به عنوان مثال شما از یک کاندیدای راست گرا احتمال بالایی داره که بشنوید: “تولید نفت و بنزین رو به فلان میلیون گالن خواهم رساند و قیمت بنزین رو به فلان دلار کاهش خواهم داد”، اما چیزی که از کاندیدای چپ خواهید شنید: مالیات شرکت های چندملیتی امپریالیستی نفتی رو دو برابر خواهم کرد، دست بانک داران، ثروتمندان و شرکت های چند ملیتی ظالم رو قطع خواهم کرد!

می بینید، تفاوت برنامه از زمین تا آسمونه. برنامه راست گراها کاملا مشخص و دقیقه و هدف هاشون کوچک و قابل رسیدنه. اما برنامه های چپ گراها آرمانی، بزرگ و نامشخص و غیردقیقه و هیچ وقت هم تحقق پیدا نمیکنه که هیچ بلکه خودشون هم در فساد و قاچاق و ثروت و مکنت غرق میشن.