“در اسطورههای ایرانی طبیعت و عناصر طبیعی نقش اساسی دارند. در هیچ اسطورهای نیست که باد و آب و خاک و آتش بیتاثیر باشد. در کنار اسطورههای ما، در ادبیات ما هم نقش دارد. بیت معروف ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری، فقط معنای معیشت ندارد. حتما یک امری مافوق آن عناصر است. این یک جنبه اسطورهای به آنها میدهد.”
هرودت نیز مینویسد: “مردم ایران در رودها، آب دهان نینداخته، دست نمیشویند و پیشاب «ادرار» نمیکنند.” استرابون بر این باور است که: “ایرانیان برای شستشوی بدن در چارچوبی به نام آبزن قرار گرفته تن خود را میشویند تا آب بیهوده از دست نرود”. آبزن چیزی مانند وان امروزی بوده است. تیرداد اشکانی هم برای نیالودن آب به جای راه آبی٬ راه سخت زمینی را برای جنگ با روم برمیگزیند.
به گفتهی گزنفون “ایرانیان باستان با گلابپاشی، هوا را خوشبو کرده، با سوزندان عود، کندر و روشن نگهداشتن آتش هوا را پاکیزه میکردند”. زیرادر اندیشه ایرانی آتش گوهر زندگی و نشانه پاکی، خجستگی و تندرستی بوده، که هرجا و هرگاه افروخته شود بیماری، بدی و زشتی ناپدید میشود. بدینگونه در هر شهر، هر کوی و کاشانه در اجاقی آتش را همواره روشن نگاه میداشتند. چنانکه اکنون دود دادن اسپند و چرخاندن آن در خانه ریشه در باور گذشته دارد. ایرانیان باستان، آتش را از یک سو به نشانه فروغ ایزدی و از سوی دیگر برای نقش به سزایی که در زندگی انسانی داشت ارج گزارده، پرستاری میکردند.
در نگرش ایرانی، زمین نیز نماد زایش و باروری بوده که بامهربانی و فروتنی داشتههای خود را به دیگران میدهد. از ارزش زمین همین بس که داریوش بزرگ هخامنشی در سنگنبشتهی تخت جمشید از اهورامزدا میخواهد کشورش را از گزند دشمن، دروغ و خشکسالی در پناه خود داشته باشد.
«ایرانیان هزاران سال پیش خردمندانه دریافتند جهان آفرینش بر پایهی چهار گوهر آب، آتش، هوا و خاک استوار است که اگر هر کدام آنها دچار کاستی یا آلودگی شوند، بیگمان زندگی انسان با چالش روبرو میشود. به همین شوند (دلیل) آنها همهی تلاش خود را برای پاسداری و پاکیزه نگهداشتن این دادههای اهورایی به کار بستند.
نیاکان ما با برگزاری بیش از ۲۱ جشن در سال، که همگی دارای بنمایههای زیستمحیطی بودند، جایگاه آفریدههای خداوندی را در زندگی انسان به فرزندان خویش گوشزد میکردند. که در این زمینه میتوان افزون بر جشنهای پیشگفته از «اردیبهشتگان»، «شهریورگان»، «آذرگان »و «سده» در پاسداری از آتش، «جشن مهرگان »و «شب چله »درباره نقش خورشید، جشن« بهمنگان» و «میدیاریمگاه» به فرخندگی آفرینش جانوران یاد کرد.
ایرانیان آنچنان به جنبههای روانی و زیباشناختی طبیعت آگاهی داشتند که برای هریک از روزهای ماه و ماههای سال نام گلی را برگزیدند. چنانکه نماد نخستین روز ماه گل «مورد» و واپسین آن، گل «بومادران» نامگذاری شده بود، ماه فروردین را نیز با «بستانافروز» و اسفند را با گل « بیدمشک » میشناختند. از اینرو ایرانیان باستان را باید محیطبانان کهن و راستین تاریخ و پدیدآورندگان نخستین فرهنگنامهی زیست محیطی جهان نام نهاد.
در گاهشماری باستانی، خرداد شمشین روز هر ماه و سومین ماه هر سال بود. این واژه که در اوستا به گونهی هئوروتات به چم( معنی) کمال و رسایی آمده در جهان مینوی نماد امشاسپندان وهفت ویژگی خداوندی است و در جهان خاکی پاسداری از آبهای روان و پالایش آن از پلیدیها را به دوش دارد.
ایرانیان برپایهی گاهشماری خویش و در پی برابری نام روز و نام ماه ششم خرداد را با رفتن به کنار چشمهها، رودخانهها و دریاها خداوند را نیایش نموده، نقش آب را پاس میداشتند. چرا که آنان به درستی میدانستند هرجا آب نباشد بیابان «بیآبان» گردیده، زندگی تیره و تار میشود. ازاینرو «خردادگان» در کنار جشنهای« تیرگان»،« آبانگان» و «میدیوشهمگاه» در ارجگذاری آب برپا میشد.
بیگمان خرداد هر سال را باید محیطیزیستترین ماه جهان به شمار آورد، زیرا مناسبتهای فراوان از روزجهانی محیط زیست گرفته تا روز جهانی اقیانوسها و از روز ملی گل و گیاه تا روز جهانی بیابانزدایی در آن نامگذاری شده و هفتهی محیط زیست نیز از ۱۷ تا ۲۳ در همین ماه جای گرفته است، که در این میان «آب» پیوند دهندهی همهی این آیینها است.
- اشکان زارعی