مقابله با بنیادگرایی و اسلام سیاسی
چگونه میتوان سازمان مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی را ناتوان کرد؟
بردیا موسوی
متاسفانه در تفسیر از سازمان تروریستی، دیدگاه امنیتی هر دو حزب آمریکا مبتنی بر کنسل کردن نخبهها در بین تروریست هاست. در این دیدگاه، رهبران را باید یافت و کشت. تصور عمومی این است که بدون رهبران کلیدی آنها تبدیل به سازمانهای قابل تحمل میشوند.
احتمالا برای گروه کاری این طور توصیف میکنند که با سازمان مدرن روبرو نیستند. یک سازمان اسلامگرای سیاسی یا حتی دولت یافته تروریست مانند حکومت در ایران، از نظر ساختاری مدرن نیستند. اما در سالهای گذشته آنها موثر و مزاحم بودهاند، چون تئوریسینهای نخبهای داشتهاند.
پس به جای مبارزه فرسایشی و سالیانی با این گروهها افراد نخبه آن را بیابید و حذف کنید. شبیه آنچه در این سالها از انواع حذفهای کلیدی از بنلادن تا الظواهری شنیدیم. مثالهای کمتری در بخش اسلام شیعی وجود دارد اما قاسم سلیمانی برجستهترین نمونه حذف موفق در این دیدگاه است.
این دیدگاه، تضمین کننده نوعی بقای مزمن در بنیادگرایی اسلامی است. ساختارهای مذهبی از نوع اسلامی که غالبا یا منشأ تروریستی دارند یا نهایتا مثل مدل موجود در ایران به دولت عامل آن تبدیل میشوند و دیدگاه مسلط تروریستی برای تضمین امنیت خود درپیش میگیرند، بر اساس عناصر مدرن کار نمیکنند.
آنها اثرگذار اند، نه به این دلیل که ساختار مدرن این گونه تعریف میشود، آنها اثر گذار اند و به این دلیل که ایدئولوژی از هر نوع مرام سازمانی مدرن، موثر تر است. موثر اما اثر در چه چیزی؟ در گلآلود کردن گفتمانها، در مسموم کردن فرهنگ یک کشور و نهایتا نابود کردن بنیانهای تمدنی.
این دیدگاه برای سازمانهای مقابله کننده با تروریستهای اسلامگرا از درماندگی برای ریشهکنی میآید. درماندگی در رفتار سازمانی به مرور تمام گروه کاری را از اقدام عمیق به سمت کنترل عمیق میبرد. من کنترل میکنم پس موثر و حیاتی اقدام میکنم، در حالی که نتایج این را نمیگویند.
در آن سو گروه اسلامگرایی که نخبگان خود را از دست داده، توانایی کنترل و هدایت ایدئولوژی را از دست میدهد. حتی تعیین دقیق این موضوع که افراد موثر دیگر سازمان چه کسانی هستند، هم دستخوش توصیفهای امنیتی متناقض میشود و هم رویههای رهبر پنهانی در دستور ایدئولوژی قرار میگیرد. در یک وضعیت دوم، وحشیگری های مضاعف و تکثیر انگلباری برای ردههای پایینی از سازمان یا دولت تروریستی است. آنها برای نابودی منابع سرزمینی از این نقطه رشد میکنند، از تفسیر پذیری و کنترل خارج میشوند و به اولین دشمنان خود حمله میکنند.
کشتن نخبگان تروریستی خوب است اما فروپاشی درون سازمانی و هدف قرار دادن منابع مالی قاعدتا در اولویت است. ایدئولوژی بنیادگرای اسلامی در توسعه آموزشی_اقتصادی و برقراری الزامات ضد تبعیض میمیرد.