لباس نو

لباس نو
امروز صبح وقتی که از خواب بیدار شدم هنگام خروج از خانه لباس خودمو توی اینه دیدم حس کردم که لباسم خیلی کهنه شده تصمیم گرفتم برای خرید لباس نو به بازار برم تا بتونم لباس مناسبی رو برای خودم بخرم مغازه ها لباس های متفاوتی و جالبی داشتند من از ویترین مغازه ایی یک لباس جالب و زیبا رو که احساس کردم برام مناسبه انتخاب کردم و به فروشنده گفتم بیاره که تن کنم فزوشنده هم اورد تن کردم همون سایز قبلی اما با تعجب حس کردم که لباس خیلی برام تنگه به فروشنده گفتم لطفا یه سایز بزرگتر اون یکی لباس رو هم تن کردم داشتم گیج میشدم سایز من تغییر نکرده بود اصلا چاق نشده بودم با خودم گفتم حتما ایراد از لباس های جدیده که هم سایز من نیستن بنابراین تصمیم گزفتم برای خرید لباسی نو به خیاطی برم وارد خیاطی شدم، خیاط متر رو دست گرفت به خیاط گفتم فقط دقیق باشه اندازه ها گفت کارت نباشه من سی و یک ساله کارم اینه تو سه روز دیگه بیا لباست رو ببر ،بعد از سه روز به خیاط مراجعه کردم لباس رو اورد تن کردم دیدم عجب این لباس هم خیلی تنگه گفتم خیاط تو قرار بود اندازهات درست باشه گفت عزیزم بیا از اول اندازت رو بگیرم اندازه ها همه درست بود با همان اندازهایی که قبل یاداشت کرده بود یکی بود و لباس هم بر طبق اون اندازه ها درست شده بود اره خیاط راست میگفت به ناچار لباس رو گرفتم و بیرون رفتم ، در انتخاب لباسی نو ایا مشکل اندازه ماست ؟ایا لباسی پیدا میشود که با آن احساس راحتی کنیم یا ما وابستگان کهنگی ها هستیم شاید هم مقصر خیاط هست اما اینو میشه کامل فهمید که لباسی پیدا نمیشود که با آن حس مناسبیداشته باشیم

از مجموعه نوشته های کتاب فریاد راستین اثر بهداد فردوس

نام مستعار