سیاست به زبان ساده

سیاست به زبان ساده
اقا جون میخوای همه افکارت رو در جامعه پیاده کنی،و جنبه عملی به همه باورها،خواسته ها و اندیشه هات بدی
خب حالا باید چکار کنی ؟ مهم نیست که چی توی سرت میگذره ،ایا افکارت واسه بشر سودمنده یا زیان اور،خواهی محمد باشی که رذالت رو ترویج داد یا هیتلر که توهم برتری نژادی رو در ذهن می پروراند یا که ماندلا باشی یا گاندی ،سیاست یعنی چکار کنی که بتونی افکار عمومی رو با متعاقد کنی واسه پیشبرد باورها و اندیشه های خودت،آری مهم همون هم راستا کردن افکار عمومیه با اندیشه های خودت ،مثل کاری که خمینی اهریمن صفت در سال پنجاه و هفت انجام داد ،از این جمله تعجب نکنید، چرا که هیچ سیاستمداری بدون همرهی اذهان عامه جامعه موفق نمیشه ،حالا یکی مثل محمد واسه اینکه دیگران در راستای افکارش با خودش همراه کنه و اونا واسه افکار محمد به راحتی خودشونو بکشند، دم از بهشت میزنه و شهدا رو زنده مینامه و وعده حوری میده و سهم کسانی رو که در مسیر افکارش مبارزه می کنند رو با تقسیم غنائم از جنگ میده و حتی واسه اینکه همرهی با خودش رو پر هیجان تر و جذاب تر کنه، کشتن، قتل،غارت و تجاوز به زن دشمنان رو جایز میدونه یا که یکی مثل خمینی از ابتدا دروغ میگه و وعده های واهی اب و برق مجانی به مردم میده ،خلاصه هر سیاستمداری به طریقی افکار عمومی رو با خودش همراه میکنه تا که بتونه افکارش رو در جامعه به مرحله عمل برسونه و جامعه رو بر طبق باورهای خودش بسازه.
یکی هم مثل هیتلر پا رو فراتر میگذاره و پی این هستش که جهان رو بر طبق باورهای خودش اداره کنه که همه عالم و ادم پیرو افکار اون باشند
اره سیاست اینه پیاده کردن همه باورهات در جامعه ،حالا واسه اینکه بخوایم یک اندیشه رو در جامعه پیاده کنیم باید چکار کنیم ،مثلا میخوایم صنعت نفت رو ملی کنیم ،ابتدای ساکن باید قبل از هر اقدامی مخالفان باور خودمون رو شناسایی کنیم و با اونا یا به توافق برسیم یا که بقول سیاستمدارها سرکوبشون کنیم البته توافق رسیدن یا که سرکوب حتی قبل از ارائه طرح ،افکار و اندیشه هامون
چرا قبل؟
چون اگه به مانند طرح ترقی خواهانه شاه (انقلاب سفید) بخوایم یهو طرح رو به جامعه تزریق کنیم و ندونیم که مخالفان باور،اندیشه ،طرح و پروژه ما چه کسانی هستند این امکان رو به مخالفان و مخالف خود خواهیم داد که اندیشه ها،سیاست ها و به تحقق رساندن افکارمون در جامعه رو شکست بده و مانع اون بشه،پس ابتدای امر قبل از اینکه طرح خودمون رو ارائه بدیم مخالفان پروژه خودمونو شناسایی کنیم و مرحله بعد شناسایی این افراد ،اینه که یا که با اونا توافق برسیم یا که سرکوبشون کنیم که این فرصت رو به انگل هایی مثل خمینی ها ندیم که با مخالفت با انقلاب سفید ما در سال چهل و دو ،اسم و رسم پیدا کنند ،چرا که این ماییم که به مخالف افرینی کردیم اونم با افکار و اندیشه هامون یه مخالف بزرگ مثل خمینی الدنگ رو علم کردیم واسه خودمون
و این شد سیاست یعنی ابتدا بخوایم جامعه رو با افکار خودمون همراه کنیم ،بعد مخالفان رو شناسایی کنیم و در مرحله بعدی به جامعه وعده و وعید بدیم و در نهایت طرح رو جنبه عملی ببخشیم نه اینکه ابتدا اندیشه مونو به مرحله اجرا و عمل بگذاریم
شناخت اسیب ها هم خیلی مهمه،مثلا در راستای تحقق اندیشه های من ،ممکنه چه اقشاری اسیب ببینند چون همیشه این افراد به مخالفان جامعه و سیاست مبدل میشن و زمان و مدتی که باید طرح و اندیشه مونو ارائه بدیم هم حائز اهمیته ،کما اینکه در زمان کنونی هزاران خمینی هم با افکارشون بیایند پیروز نخواهند شد
بهداد فردوس
نام مستعار