یکی از علل فروپاشی رژیم ها در “ایران جدید”، گسترش “فساد درونی” بوده است. در آغاز این دو اصطلاح را تعریف می کنم:
منظور از ایران جدید، از تکوین صفویه در ۱۵۰۱ تا کنون است. صفویه نخستین دولت فراگیر، متحد مرکزی و ملی ایرانیان پس از حمله اعراب بود. صفویه، افشار، زند، قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی، طی ۵۱۹ سال اخیر بر این کشور حکومت رانده اند.
فروپاشی پنج رژیم پیش از جمهوری اسلامی، همگی “درونزا” بوده و دیگران(تهاجم برونزا) نقش کلیدی در آن نداشته اند؛بنگرید:
- فروپاشی پهلوی به وسیله یک شورش مردمی و البته در پس پرده خواست قدرتهای جهانی بود؛
- قاجار نیز با جنبش یا انقلاب مشروطه سست و سپس از درون به وسیله کودتا و قانونی فروپاشید؛
- زند توسط قجر نابود شد؛
- افشار نیز از درون فرو پاشید و جایش را به زند داد؛
- صفویه نیز با قیام مسلحانه درون امپراتوری سست و لرزان شد و به گونه ای قانونی جای خود را به نادر(افشار) داد. برخلاف برخی گمان های سطحی و عوامانه، حمله افغان ها به رهبری محمود و سپس اشرف، حمله و قیامی درونزا بود و نه حمله ای از بیرون. در عین حال فروپاشی صفوی در نهایت توسط نادرشاه افشار رقم زده شد. پس این گزاره کلیدی را به یاد داشته باشیم که: فروپاشی همه رژیم های ایرانی در پنج سده اخیر و در قالب پنج پادشاهی، بجز پهلوی؛ جنبه درونی داشته است. برخلاف فروپاشی هخامنشی، ساسانی و خوارزمشاهیان، که بر اثر حملات برونی بود. ولی منظور از فساد چیست؟ در فرهنگ فارسی با این معانی روبرو می شویم:
- تحصیل پول و مقام از راه های نادرست؛
- گرفتن مال به زور و ستم؛
- ضد اصلح؛
- بو گرفته، متعفن، مبتذل، بیات و باد خورده؛
- آسیب زدن، ناقص کردن؛
- تخریب کردن، ضایع کردن،
در واقع فساد انحراف معنوی یا اخلاقی از یک آرمان بوده و شامل اعمالی مانند رشوه،اختلاس به ویژه در دستگاه دولتی با بهره گیری از نفوذ است. چنین نفوذی به دلیل سیستماتیک شدن فساد و یا از راه دادن رشوه و اغواگری زنانه انجام می شود. پس فساد عملی است: پنهانی و در سیستم های فاسد، نیمه پنهان و گاه نیمه آشکار.
فساد دارای سه سطح خّرد، کلان و رایج یا مرسوم است. این سه در پیوند یکدیگر بوده و غیر قابل تفکیک هستند.
فروپاشی این رژیم های پنجگانه، به دلیل “گونه هایی” از فساد، از جمله ایجاد شکاف بزرگ طبقاتی، تبعیض و بحران فراگیر اقتصادی- مالی محتوم بود.