سرنوشت نامعلوم لغو یا تمدید تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران از جمله مسایلی است که طی ماههای گذشته نیز در رسانههای بین المللی بازتاب زیادی داشته است. این مساله حتی باعث شد تا مجدداً برخی از رسانهها عملکرد 5 سال قبل تیم مذاکره کننده هستهای ایران را بازخوانی کنند که علیرغم موافقت چین و روسیه با لغو تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران، مذاکره کنندگان ایرانی به خاطر عجله برای رسیدن به برجام از این مساله عبور کردند و چین و روسیه نیز هنگامی که مشاهده کردند تیم ایرانی اصراری برای لغو این تحریمها ندارد، با آمریکا و اروپا همراه شده و به تحریم تسلیحاتی ایران رأی مثبت دادند. در این باره سرگئی لاوروف وزیر خارجه وقت روسیه بعد از امضای برجام اعلام کرد: «ما (روسیه) و چین میخواستیم تحریمهای تسلیحاتی لغو شود، اما علیرغم حمایت ما، خود تیم ایرانی موافقت کردند که تحریمها تا ۵ سال ادامه یابد! در نهایت، همکاران ایرانی ما که طبیعتاً در این مورد تصمیم گیرنده اصلی بودند، موافقت کردند که در این مورد معامله کنند. طبیعتاً ما و چین با توجه به اینکه ایران با آن موافق بود، از آن حمایت کردیم.»
پیش بینی میشود در صورت تمدید تحریمهای تسلیحاتی، اراده دولت فعلی بازهم بر مذاکره با غربیها و 1+5 باشد.
اما فارغ از چگونگی ابقای تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران که به آن اشاره شد و البته جای بررسی بیشتری در کارنامه برخورد دولت با غرب دارد، آنچه مهم است بررسی سناریوهای پیش رو درباره سرنوشت تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران است. آنطور که چین و روسیه اعلام کردهاند این دو کشور با تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران موافق نیستند و این عدم موافقت را در رأی منفی خود به قطعنامه پیشنهادی آمریکا در این خصوص نیز نشان دادند اما از آنجا که در دنیای سیاست هیچ چیز به طور قطعی پیش بینی پذیر نیست و ممکن است دولت ترامپ راههای دیگری برای ادامه یافتن تحریمهای تسلیحاتی پیدا کند، در این نوشتار میخواهیم به این مساله بپردازیم که بر فرض تمدید مجدد تحریمهای تسلیحانی علیه ایران، رفتار احتمالی دولت ایران چگونه خواهد بود؟
همین ادارک سازی است که رسانههای غربی و آمریکا را به این فکر انداخته است که میتوان فشارها را افزایش داد و همچنان ایران را در برجام نگه داشت.
واقعیت آن است که مدل رفتاری دولت تدبیر و امید در 7 سال گذشته نشان داده به مذاکره با غرب به رهبری امریکا بسیار امیدوار است و فارغ از نتیجه این مذاکرات، اصل این گفتگوها را نیز یک دستاورد تلقی میکند. بنابراین پیش بینی میشود در صورت تمدید تحریمهای تسلیحاتی، اراده دولت فعلی بازهم بر مذاکره با غربیها و 1+5 باشد. گرچه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که دقیقاً یک ماه بعد از ماه اکتبر (در نوامبر 2020) انجام میشود نیز برای دولت تدبیر و امید بسیار مهم است و در صورت انتخاب جو بایدن، عطش و بهانههای گفتگو با با امریکا برای مسائل مختلف تشدید خواهد شد.
در پیش گرفته شدن این رویکرد چندان هم بعید به نظر نمیرسد و به همین دلیل است که رسانههایی چون رویترز طی چند روز گذشته به نقل از «برخی مقامات دولت ایران» گزارش دادهاند که در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای بین المللی، باز هم ایران در این توافق باقی میماند و به تعهداتش عمل میکند! حتی اگر این خبرسازیها از اساس کذب و دروغ هم باشد، با این حال بیان این مسئله چندان هم افکار عمومی داخلی را با شگفتی رو به رو نمیسازد، چرا که انتظار انجام این کار از دولت با رویکرد فعلی همچنان وجود دارد و همین ادارک سازی است که رسانههای غربی و آمریکا را به این فکر انداخته است که میتوان فشارها را افزایش داد و همچنان ایران را در برجام نگه داشت.
با این حال به نظر میرسد اگر قرار باشد با رویکردی واقع گرایانه به مساله نگاه شود، بهتر است تا با عبرت گیری از پدیده برجام و اتفاقاتی که در 7 سال گذشته رقم خورده، به جای اصالت دادن به رویکرد مذاکره با امریکا بهترین راه برای تأمین منافع ملی رویکرد تقویت از درون و تشدید قوای تسلیحاتی کشور باشد. چرا که تجربه نشان داده آنچه که حتی در پای میز مذاکره نیز کارساز است، پشتوانه و قدرت واقعی یک کشور است و در صورتی که ایران در مذاکره با غرب نیز بخواهد دستاورد عینی و قابل دفاعی کسب کند، شرط آن داشتههای واقعی پشت میز مذاکره است.
امید است تا در هر صورت، دولت فعلی ایران نیز با چشم پوشی از مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی به بهانه لغو تحریمها، در عمل با افزایش قدرت ایران مسیری را شروع کند که پایان آن تحمیل قدرت ایران بر آمریکا و بی اثر ساختن تحریمها در عرصه واقعی باشد.
تلهای به نام اعتمادسازی با غرب
به بیان دیگر، نمیتوان با بهانه اعتمادسازی و تنش زدایی، روز به روز منابع قدرت کشور را محدود ساخت و سپس در پای میز مذاکره نیز امتیاز واقعی از دشمن گرفت بلکه تنها مدل موفق، تقویت از درون و افزایش منابع قدرت کشور در عرصههای مختلف از جمله توان نظامی است که حتی در میز مذاکره نیز میتواند به صورت ملموس به تأمین منافع ملی کشور منجر شود. مدلی که چند دهه قبل چین آن را تجربه کرد و پس از انقلاب 1949 که به طور کامل با آمریکا قطع رابطه کرد، سالها این شرایط ادامه داشت تا جایی که نهایتاً آمریکاییها در دوره نیکسون مجبور به پذیرش قدرت و واقعیت چین شدند و رییس جمهور آمریکا شخصا با سفر به چین مذاکره با این کشور را شروع کرد. این در حالی بود که سالها چینیها با قطع روابط خود با آمریکا و تقویت خود از درون، عملاً قدرت و واقعیت خود را به آمریکا تحمیل کردند، نه آنکه در برابر فشارها و تحریمهای آمریکا عقب نشینی کنند و ذره ذره منابع قدرت خود را به اسم اعتمادسازی با غرب محدود سازند.
بر این اساس امید است تا در هر صورت، دولت فعلی ایران نیز با چشم پوشی از مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی به بهانه لغو تحریمها، در عمل با افزایش قدرت ایران مسیری را شروع کند که پایان آن تحمیل قدرت ایران بر آمریکا و بی اثر ساختن تحریمها در عرصه واقعی باشد. مسیری که بخش مهمی از آن میتواند تقویت توان نظامی و دفاعی ایران برای افزایش قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران باشد.