مالیات های سنگین اعراب پس از فتح ایران، به اسم “باج ، خراج و جزیه”
مقایسه مدارک قبل از اسلام با دوره اسلامی نشان میدهد که اعراب مالیات ارضی را نسبت به دوره ساسانیان افزایش دادند، چنانچه از هر گندم زار ۴ درهم و از جو زار ۲ درهم خراج گرفته میشد و این در حالی است که در دوره انوشیروان از هر گندم زار یا جو زار تنها یک درهم گرفته میشد. ایرانیان باید از ربع تا ثلث تمام محصول خود را به رسم خراج به حکومت عرب میپرداختند.
همینکه خلفاء موضوع “مهر کردن” افراد روستاها را معمول داشتند، وضع کشاورزان تحمل ناپذیر شد. این عمل چنین بود که بر گردن هر روستایی که خراج و جزیه میپرداخت، صفحه ای سربی می آویختند و روی آن مشخص میکردند که این مرد، اهلِ کدام روستا و منطقه است. اگر یک روستایی به منطقه ای دیگر میرفت، وی را بازداشت کرده و به محل سکونتش که در صفحه سربی نوشته شده بود باز میگردانیدند و اگر کشاورزی به منطقه ای رفته و صفحه سربی را به گردن نمی انداخت، او را به عنوان ولگردی بازداشت میکردند. این رسم که داغ بردگان را به یاد می آورد، در نظر روستائیان که هنوز “آزادی و خودمختاری دوران پیش از عرب” را به یاد داشتند توهینی شمرده میشد.
اعراب اموال غارت شده تحت عنوان جزیه و غنایم جنگی را روانه عربستان کردند به طوری که به نوشته ابن سعد حتی “سگ های عربان نیز در ظروف طلا و سیمین غذا میخوردند.”
منبع کتاب: طبقات ابن سعد، جلد ۷، ص ۲۰ و ۵۳
محمد بن اوس، هر سال سه بار از مردم مالیات میگرفت؛ یکبار به نام خود، بار دیگر به نام احمد پسرش، و بار سوم به نام پیشکارش.
منبع کتاب: تاریخ طبرستان، چاپ سن پترز بورگ، ص ۳۵۰
حجاج بن یوسف، عربی را مامور وصول مالیات اصفهان کرد که بسیاری از مردمان از تنگدستی از پرداخت آن عاجز مانده بودند. عرب به اصفهان رفت و چند تن از آبرومندان شهر را گرفت و برای وصول مالیات و خراج شهر دو ماه به آنان فرصت داد. پس از دو ماه چون خراج پرداخت نشده بود، وی ضامنان را احضار کرده و مطالبه خراج نمود و قسم خورد که افطار نکند تا مالیات آنان را دریافت کند والا آنان را گردن زند. یکی از ضامنان را پیش آورد و چنانچه گفته بود گردن وی را زد و بر پیشانی اش نوشت: فلانی پسر فلانی قرض خود را پرداخت. سپس دومی را پیش آورد و با او نیز چنین کرد. چون مردم بدید که حاکم سرها را میبرد و به جای پول مالیات در کیسه ها میگذارد ، گفتند ای امیر درنگ کن که پولها را حاضر کنیم. حاکم نیز درنگ کرد و مردم مالیات و جزیه را به قیمت دار و ندار خود تهیه کردند.
منبع کتاب: مروج الذهب، جلد ۲، چاپ پاریس، ص ۱۶۰
سلیمان بن عبد الملک، خلیفه اموی به مشاوران خود میگفت: از این ایرانیان تا میتوانید شیر بدوشید و وقتیکه شیرشان ته کشید، از آنان خون بدوشید.
منبع کتاب: تاریخ طبری، جلد ۱۱، ص ۱۷۱