توصیه هایی برای حفظ امنیت شخصی شما در مبارزه

اسلام برای ما نام محارب با الله را انتخاب کرده است، و من این نام را بسیار دوست داشته و با افتخار میپذیرم، حقیقت این است که ما در حال جنگ و حرب با الله هستیم، هرچند الله وجود ندارد ولی مفهوم الله موجود است.

جنگ مسئله ساده ای نیست، بچه بازی هم نیست، جنگ مسئله تهدید وجودی است، یا نابود میکنید یا نابود میشوید، جنگ جای تعارف و بی تفاوتی نیست، جنگ اصولاً چیز خشنی است، از گفتن «نه» به دیگران هرگز ابایی نداشته باشید، جنگ باید از روی اصول باشد اصول را زیر پا نگذارید، انعطاف در جنگ جایی ندارد. این جنگ از سخت ترین جنگها و با پلید ترین دشمنان است. مانند هر موضوع پیچیده ای به تفکر، برنامه ریزی، تدبیر و دقت نیاز دارد. جنگ با اسلام ویژگیهای خود را دارد، و جنگ بسیار دشواری است چون ما در اقلیت فکری مطلق هستیم و با اکثریت مطلق فکری میجنگیم، در واقع میتوان گفت دشمن ما مردم هستند، نه به این معنی که ما آنها را دشمن میپنداریم، بلکه چون آنها ما را دشمن خود خواهند یافت، جنگ ما با اسلام یک جنگ سازمانیافته نیست بلکه بیشتر یک جنگ انفرادی است، و این طبیعت مبارزات فکری است، اما انسان موجودی اجتماعیست و نمیتواند نباشد، لذا رفتار یک مبارز با اسلام، یا یک اسلام ستیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید در آن اندیشید و تدبیر کرد. جنگ با اسلام کار بسیار دشواری است، اگر آدم جنگی نیستید، به خودتان و دیگران لطفی بکنید و وارد این سبک از زندگی نشوید، و اگر هم قصد دارید بشوید به خطرات و تهدیدات و آنچه ممکن است رخ بدهد خوب فکر کنید و بعد تصمیم بگیرید. در این راه از نزدیکی مرگ قرار است عبور کنید، آیا توانایی جنگ و رویارویی با مرگ و زنده ماندن را دارید؟ اگر ندارید هیچ اشکالی ندارد از خود مایوس نشوید، دنیا به آدمهای غیر جنگجو هم نیاز دارد.

من خود را تا به امروز در جنگ با اسلام پیروز میبینم، تجربیات بسیاری دارم و مایلم به سایر اسلام ستیزان نیز در این راه، یاری کنم. در این گفتار موضوع مد نظر من امنیت است، چیزهایی در مورد امنیت دارای اهمیت هستند که همه ما باید بدانیم.

دنیای اسلام ستیزی دنیای بسیار جذاب و جالبی هست، بیشتر از این نظر که ما مثل خلافکار ها زندگی میکنیم و در واقع خلاف کاریم به این معنی که قانون کشورمون رو زیر پا میگذاریم، همان هیجاناتی که یک قاچاقچی دارد برای ما هم موجود است، ممکن است امروز رفیق ما را بگیرند و فردا خود ما را، ولی ما از کارمان دست بر نخواهیم داشت، افزون بر اینکه ما خلافکارهای قهرمان هم هستیم، مثل رابین هود و اسپایدر من، کسانی که پلیس و حکومت به دنبالشان هست به دلیل خلافکاری، ولی در اصل کارهای خوبی میکنیم! این جذابیت و زندگی پر مخاطره انسان را در ابعاد مختلف رشد میدهد، و از نظر من در زندگی یک فرد تاثیرات بسیار مثبتی میگذارد، من اگر بازهم متولد شوم بازهم اسلام ستیزی خواهم کرد.

آیا اسلام ستیزان تهدید میشوند؟

بله، خیلی از اسلام ستیزان در طول تاریخ و حتی در تاریخ معاصر سر انجام به دست مسلمانان کشته شده اند، ولی این بدان معنی نیست که همه کشته شده اند، برای نمونه دکتر شجاع الدین شفا، یا دکتر مسعود انصاری سالهاست علیه اسلام فعالیت کرده اند و آنهم بطور عملی و عمومی. به جانشان ممکن است سوء قصد هم شده باشد، ولی امروز میتوان گفت بهترین دوران برای اسلام ستیزی در کل طول تاریخ است، به دلایل زیر

  1. اینترنت وجود دارد و رسانه هایی که صدای شما را از اینور دنیا از جایی امن، به درون پایگاه دشمن میبرد و دشمن دستش به شما نمیرسد
  2. نمونه ای عینی از اسلام زنده است و میتواند مورد استفاده ما قرار بگیرد، تنها کافیست نشان دهیم جمهوری اسلامی به دلیل اسلامی بودنش مزخرف است، و کار ما تمام است، کافی است به فرد اثبات شود آنچه میکشد، از اسلام است که میکشد
  3. جمعیت ما اسلام ستیزان هرگز در طول تاریخ کشورمان به اندازه امروز نبوده است، در خارج از کشور بخصوص یک هجمونی (Hegemony) عجیب و بی سابقه ای علیه اسلام شکل گرفته است
  4. غرب وجود دارد، که میتواند از شما در مقابل توحش خاور میانه تا حدودی حفاظت کند
  5. شرایط بین المللی هم کاملاً همسوی ماست، در لیست سازمانهای تروریستی دنیا اکثریت قاطع را گروه های اسلامگرا تشکیل میدهند، دنیا امروز ما را میفهمد و حتی میتوانگفت یاور ماست
بنابر این امروز بهترین شرایط و بهترین فرصت برای ما فراهم شده است، و مبارزه با اسلام هر روز علنی تر میشود. اینجاست که باید قدر این موقعیت را بدانیم و تا بهترین استفاده را از آن ببریم. امنیت شاید مهمترین موضوعی باشد که به آن باید فکر کنیم.

بزرگترین تهدید برای یک اسلام ستیز چیست؟

شاید خیلی از ماها فکر کنیم حکومت اسلامی بزرگترین تهدید برای ماست، ولی این اشتباه بزرگیست. بزرگترین تهدید امنیتی را برای ما توده های مسلمان و تندرو ها ایجاد میکنند. مردم ما نسبت به بقیه مسلمانان البته از فرهنگ و فهم بسیار بالاتری برخوردار هستند، برای همین من معمولاً به دوستان روی اینترنت توصیه میکنم با عربها و پاکستانی ها سر اسلام درگیر نشوند، چون اگر متحجر ترین ایرانی را هم به پاکستان بفرستید، ممکن است آنها به جرم روشنفکری وی را بکشند.

حاکمیت ایران هرچقدر هم که مخوف و کثیف باشد، بازهم برای کارهایش باید هزینه هایی را پرداخت کند، برای همین بسیار سنجیده تر از یک مسلمان تندرو بصورت انفرادی عمل میکند. برای همین افشای هویت واقعی یک مبارز اینترنتی حتی اگر تهدیدی از جانب حکومت را متوجه او نکند، امنیت او را از جانب توده های تندروی مسلمان به خطر می اندازند، هیچ چیز به اندازه مخالفت با عقاید اکثریت توده ها خطرناک نیست.

مهمترین اصل در دفاع از امنیت چیست؟

یک اصل طلایی برای مبارزه با اسلام این است:

به هیچ کس اعتماد نکنید، حتی به خودتان!

نه فقط به این دلیل که ممکن است کسانی که شما به آنها اعتماد میکنید آدمهای غیر قابل اعتمادی باشند و مثلاً جاسوس باشند، بلکه به چهار دلیل زیر

  1. آدمها ممکن است تغییر کنند
  2. آدمها ممکن است مجبور به همکاری با دشمن شوند
  3. آدمها ممکن است اشتباه کنند
  4. ممکن است دیگران از ارتباطات شما مطلع شوند یا روزی بشوند
بنابر این، در ذهن خودتان مفهوم اعتماد به دیگران برای مبارزه با اسلام را کاملاً محو کنید، هیچکس قابل اعتماد نیست، حتی نزدیک ترین دوستان شما. و از آن مهمتر حتی خود شما! آری حتی به خودتان هم اطمینان نکنید چون خود شما نیز قابل اطمینان نیستید، حتماً برایتان پیش آمده است که خواسته اید سر ساعت خاصی از خواب بیدار شوید و نشده اید، اما شما مجبورید به خودتان اعتماد کنید، از همین رو سعی کنید به خود نیز بطور حداقلی اعتماد کنید، یعنی برای حفظ امنیت خود و دیگران چیزهایی که دانستنشان ممکن است روزی به ضرر شما یا دیگران تمام شود را عمداً ندانید! دوستان اسلامستیز خود را عمداً نشناسید، و فراموش نکنید امنیت شما در گرو امنیت دیگران است. همه چیز را در مورد همه دانستن لزوماً چیز خوبی نیست، تنها سعی کنید چیزهایی را بدانید که ندانستنشان هدف شما در اسلام ستیزی را ناممکن میکند. فرض را بر این بگذارید که فردا دستگیر و شکنجه خواهید شد و هر آنچه میدانید مجبور خواهید شد افشا کنید، بنابر این چیزهای حساس را سعی کنید ندانید! و یا اگر تصادفی با آنها روبرو شدید سریع نادیده بگیرید و فراموش کنید.
با دوستان و نزدیکانتان در دنیای واقعی راجع به اسلام ستیزی صحبت نکنید، مادر شما، همسر شما، پدر شما، برادران و خواهران شما لازم نیست چیزی در این مورد بدانند، با پنهان کردن این موضوع شما در واقع دارید علاوه بر محافظت از خودتان از آنها هم محافظت میکنید، برای خود آنها فعالیت های خود را مخفی نگه دارید.
بدون اعتماد چگونه میتوان همکاری کرد؟
شما تا زمانی با کسی همکاری میکنید که نتیجه همکاری شما با آن شخص بهتر از حرکت انفرادی شما است، به این کاری نداشته باشید که همکار شما که است و که نیست، تا زمانی که همکاری به درد بخورد شما همکارید و به محض اینکه دیگر بدرد نخورد کار شما با یکدیگر تمام شده است، در این مورد در بخش جاسوسها توضیحات بیشتری خواهم داد.
دشمن دانا بهتر است از دوست نادان
این جمله کوتاه بعنوان ضرب المثل در خیلی از فرهنگ ها آمده است، به دقت به این مسئله مهم فکر کنید. با افراد نادان دوست نشوید و همکاری نکنید، هرچند با شما بسیار موافق باشند.
افراد نادان چه کسانی هستند؟ پاسخ به این پرسش خیلی دشوار است، ولی من شاخص هایی را معرفی میکنم تا منظور من از نادان روشن شود.
  1. افرادی که زیاد حرف میزنند، هرچقدر یک آدم بیشتر تمایل به حرف زدن داشته باشه احتمال خطای او نیز بالاتر میرود، کسانی که زیاد حرف میزنند کمتر گوش میکنند، کمتر یاد میگیرند
  2. افرادی که حرف زیادی میزنند، خیلی ها نمیدانند با گفتن یک چیز میتوانند دیگران را به خطر بی اندازند، مثلاً من دوستانی دارم که می آیند و به من در جمع میگویند فلان کار را نکن خطرناک است، اینها توجه نمیکنند که من ممکن است آنکار را کرده باشم و با تکرار این هشدار آنها به دشمن علامت میدهند! کسانی که نمیدانند چه چیز را در چه جایی بگویند و نگویند از جمله افراد نادانند
  3. افراد احساساتی، کسانی که زیاد از حد درگیر احساسات هستند چه از نوع مثبت یعنی عشق و علاقه چه از نوع منفی یعنی تنفر و کین ورزی
  4. افراد تند رو، آدمهایی که افکار رادیکال دارند و زیاد منطقی و واقع گرا نیستند شما را به خطر خواهند انداخت، آدمهای تندرو زیاد ریسک میکنند، ریسکهای حساب نشده و بد
  5. افراد خود خواه! کسانی که برای دفاع از شخصیت خود و حفاظت از نفس (Ego) خودشان منافع جمعی را به خطر می اندازند و اگر با شما همکاری میکنند نیز از روی خود خواهی است، مثلاً من کسانی رو دیده ام که با ما دوستی کرده اند ولی بعد از یک اختلاف تمام تلاششان را برای نابودی ما کرده اند اگرچه باهم همفکر هم بوده ایم، اینجور آدمها برای خودشان زیاد ارزش قائل نیستند و در صورت اختلاف آنقدر عصبانی میشوند که حاضرند همه چیز را نابود کنند و حتی در صف دشمن قرار گیرند، آدمهای خود خواه همچنین زیاد از خودشان و کارهایشان برای دیگران تعریف میکنند، و روزی حرف زیادی خواهند زد و خود و دیگران را به دردسر خواهند انداخت
  6. افراد خنگ، کسانی که قوای تحلیل بسیار ضعیفی دارند و نمیتوانند مشکلات را حل کنند
  7. افراد خشونت طلب، کسانی که راه های خشونت آمیز را همواره بر راه های غیر خشونت آمیز ترجیح میدهند
  8. افراد تبعیض گرا، کسانی که هوادار تبعیض های دینی، جنسی، گرایش های جنسی، نژادی، ملی، فرهنگی، و غیره هستند، کسانی که برابری حیثیتی برای تمام آدمها را قبول ندارند
  9. افراد کم دقت، شبیه مورد 5، کسانی که جزئیات را مد نظر قرار نمیدهند، از حرفهای یک آدم سریع میتوان میزان دقت او را فهمید
  10. افراد ترسو، کسانی که دائم به چیزهای منفی و تهدیدات فکر میکنند و پارانوید هستند، هیچ ریسکی نمیکنند حتی ریسک های حساب شده و خوب
  11. افراد کثیر الشک، کسانی که بیش از حد شکاک هستند، مثل مرحوم رنه دکارت
  12. افراد افسرده، کسانی که منفی گرا هستند، دچار مشکلات روحی هستند، همیشه اعلام نارضایتی میکنند، زندگی خوبی ندارند و از وضعیتشان خوشحال نیستند
  13. افراد آرمانگرا، کسانی که با واقعیت نزدیکی ندارند همه چیز را رویایی میبینند، به دنبال آدمهای پراگماتیست باشید نه ایده آلیست
  14. افرادی که شخصیت علمی ندارند، راجع به اینکه اخلاق علمی یعنی چه بعداً توضیح خواهم داد
  15. افراد فضول، افرادی که به حوزه شخصی دیگران وارد میشوند و میخواهند چیزهایی که به آنها ربطی ندارد را بدانند
  16. افراد موزی، کسانی که برای رسیدن به امیالشان از راه های غیر متعارف و غیر صادقانه استفاده میکنند
  17. افراد جاه طلب، کسانی که برای رسیدن به امیالشان الکی با شما موافقت میکنند
  18. افراد شهرت طلب، کسانی که میدان رزم صحیح را انتخاب نمیکنند، بلکه در هر جایی درگیر میشوند تا معروف شوند
  19. افراد دروغ گو، کسانی که زیاد دروغ میگویند حتی در مورد مسائل غیر مهم
  20. افراد پرخاشگر، کسانی که زیاد فحش میدهند، توانایی شرکت در یک گفتگوی محترمانه را ندارند
  21. شهدا! کسانی که میخواهند شهید بشوند و قربانی شدن را ارزش میدانند
  22. افرادی که فکر میکنند همه چیز را میدانند، و در نتیجه برای دانستن بیشتر تلاش نمیکنند، نوعی غیر سالم از غرور
  23. افراد تنبل، کسانی که به اندازه کافی اراده و پشت کار برای انجام یک کار را ندارند
  24. افراد پوچگرا، کسانی که الگوهای رفتاری و اخلاقی تعریف شده و مشخصی ندارند و ممکن است و ممکن است دست به هر کاری بزنند
  25. مداح ها و روضه خوانها، کسانی که تنها هنرشان ذکر مصیبت و تکرار مکررات و مشکلات است نه تلاش برای حل آنها
  26. افراد چاپلوس، کسانی که غیر صادقانه از شما تعریف میکنند، همین افراد بزودی شما را غیر صادقانه نکوهش نیز خواهند کرد
  27. افراد دنباله رو، کسانی که دارای استقلال فکری نیستند، در مورد همه چیز با شما یا دیگری موافقند
  28. افراد زیادی مصالحه جو، کسانی که سر همه چیز به دنبال مصالحه جویی هستند و خطوط قرمز را تشخیص نمیدهند
  29. کسانی که فکر میکنند با همکاری با شما دارند به شما لطف میکنند، نه اینکه یک کار عام المنفعه و انسانی انجام میدهند
  30. افراد لجوج و غیر بالغ، کسانی که حرف فقط حرف خودشان است، نمیتوانند اختلافات ناچیز را نادیده بگیرند
لازم به ذکر نیست که من در اینجا به در میگویم که دیوار بشنود، یا برعکس، یعنی خود یک اسلامگرا هم باید تلاش کند این خصلت ها را نداشته باشد و آنها را در خود اصلاح کند، یعنی مثلاً تندرو، خشن، فضول، تنبل، نباشد
در مبارزه با اسلام ما جایی برای خطا نداریم، وقتی با یک نفر همکاری میکنید سعی کنید در مدت معقولی راجع به او قضاوت کنید که آیا فردی نادان است یا نه، قضاوت را ادامه بدهید و به محض اینکه به نتیجه رسیدید او نادان است همکاری با او را متوقف کنید. افزون بر خطراتی که افراد نادان برای شما ایجاد میکنند، بازهم بعنوان یک سیاست کلی و جدی در شکل گیری حلقه اجتماعی خود بسیار دقت کنید، انسان موجودی اجتماعی است معاشرت با افراد شما را بطور غیر ارادی شبیه آنها میکند. زندگی کوتاه تر از آن است که شما بخواهید آنرا صرف معاشرت با افراد ضعیف بکنید، سعی کنید با کسانی معاشرت کنید که از خود شما در مقولاتی بهتر و پیشرفته تر هستند.
من سابقه دوستی های بسیار خوب و سازنده ای حتی با مسلمانان، مسیحیان، بهائیان و یهودیان دارم که این روابط دوستانه خیلی مفید تر از دوستی با یک آدم بیخدا ولی نادان بوده است.
و در همکاری با دشمنان دانا نیز کوشا باشید، دشمنان دانا بهترین معلمان شما هستند، دشمنان دانا را از خود نرنجانید و سعی کنید و در حفظ روابط سالم با آنها کوشا باشید. دشمن نادان بهترین فرصت و ابزار برای شماست. وقتی شما با دشمنان دانا وارد بحث میشوید خواهید یافت که در بسیاری از موارد با هم توافق نظر دارید، مثلاً یک مسلمان دانا قبول دارد که پیامبرش دزدی کرده، قتل عام کرده و غیره، ولی میگوید کار درستی کرده است، در حالی که یک مسلمان نادان از این وقایع تاریخی خبر هم ندارد، مسائل و معماهای فکری یک مسلمان نادان ارزش حل کردن حتی ندارند، معماها و مسائل اصلی نزد دانایان و متخصصان اسلام است، برای شناخت بیماری نزد دشمن دانا بروید، برای درمان بیماری نزد دشمن نادان و دوست نادان را تا جایی که ممکن است با دقت تحت نظر قرار بگیرید و فراموش نکنید که بیشترین ضربه ها در مبارزه را از دوستانتان یا کسانی که آنها را دوست میپندارید خواهید خورد، بنابر این در انتخاب دوستان بسیار حساس و با دقت باشید. اگر به شرایطی که ذکر کردم فکر کنید ممکن است بپرسید خوب اینگونه که درصد بالایی از آدمها فاقد صلاحیت میشوند، این کاملاً درست است، شما به دنبال آدمهای لایق که تعدادشان بسیار کم است هستید، اگر خیلی خوش شانس و موفق باشید نهایتاً سه یا چهار دوست خوب خواهید داشت. و آن گروه چهار نفری خیلی بهتر از گروهی هزار نفری از نادان ها موفق خواهد بود.
جایگاه و رده خود را بدانید
هر رزمی یک سلسله مراتبی دارد، شما در جنگ با اسلام یا ژنرالید، یا فرمانده اید یا سرباز! یک ژنرال نباید در خط مقدم حضور داشته باشد، این سربازها هستند که بیشترین خطر موجب آنهاست. سابقه شما به خوبی  نشان میدهد در کدام مرحله اید.
دریابید که درجه شما چیست، اگر ژنرال هستید مانند یک سرباز عمل نکنید، و اگر یک سربازید مانند یک ژنرال رفتار نکنید. به سی نکته ای که در بخش پیشین اشاره کردم توجه کنید، یک ژنرال در درجه بالایی از تمام خصایصی که یاد شد قرار دارد، اگر این خصایص را در خود نمیبینید شما احتمالاً یک ژنرال نیستید، اگر چندین نوشته علیه اسلام ندارید، بازهم ژنرال نیستید؛ ژنرال نبودن عیب نیست، سرباز بودن هم افتخار است، مثل اینکه هر ورزشکاری قهرمان المپیک نیست ولی ورزشکار بودن عالی است! بچه گانه فکر نکنید هر آنچه هستید، چه ژنرال چه سرباز به آن افتخار کنید و سعی کنید بهترین سرباز یا ژنرال باشید، و هدف را فراموش نکنید، هدف مبارزه موفقیت آمیز با اسلام است.
جنگ ما با اسلام جنگی فکری است، اما بازهم جنگ است، ما نیاز به شمشیر نداریم، اما همچنان این رده بندی جای خود را دارد، همانطور که در یک جنگ، از یک ژنرال بیشتر محافظت میشود تا از یک سرباز، ژنرالهای جنگ علیه اسلام هم باید بیش از بقیه از خود محافظت کنند.
جاسوس ها
جاسوسها شبیه خود شما هستند، کسی که به مخالفت جدی با شما میپردازد احتمالاً جاسوس نیست، بلکه مخالف واقعی شماست، جاسوس ادای دوستی و همفکری را با شما در می آورد. جاسوس های جمهوری اسلامی گاهی کسانی هستند که قبلاً حتی مثل شما بوده اند، به زندان افتاده اند، تهدید به مرگ شده اند، و سپس تطمیع یا تهدید شده اند، آمده اند تا شما را به مسیری حرکت بدهند، جمهوری اسلامی نمیتواند برای هر مخالفی یک جاسوس بکار گیرد، ولی میتواند افرادی پر نفوذ و قوی را به سمت خود بکشاند.
اگر به مبارزان سیاسی مبتدی نگاه کنید، میبینید که چپ و راست این و آن را به جاسوسی و مزدوری محکوم میکنند، من در تمام مدت مبارزه ام با اسلام که اکنون بیش از یک دهه است، به یاد ندارم که حتی یک بار کسی را محکوم به جاسوسی کرده باشم، چون نگاه من به این موضوع متفاوت است، با نگاهی که من به مسئله جاسوسی و مزدوری دارم هیچ نیازی به مبارزه با جاسوس ها و حتی کشف آنها نیست، و این نگاه نگرانی از جاسوسها را کاملاً از بین میبرد، این نگاه چیست؟
دوست در زمینه اسلام ستیزی در باور من کسی است که علیه اسلام کار میکند، ملاک قضاوت من در مورد اینکه آیا شخصی دوست است یا نه نیز تنها فعالیت و کار اوست، بنابر افراد در سه دسته قرار میگیرند
دوستان – کسانی که علیه اسلام کار میکنند
مخالفان – کسانی که علیه ما کار میکنند
بی طرفان – کسانی که علیه ما کار نمیکنند و علیه اسلام هم کار نمیکنند، اینکه عقایدشان چیست چندان اهمیتی در دوستی یا دشمنی ندارد
گفتیم که یک جاسوس خود را شبیه شما میکند، یعنی خود را جزو دسته نخست جا میزند، تا زمانی که علیه اسلام فعالیت میکند شما او را دوست بپندارید، و از او کار بکشید،  اگر کار کرد که چه بهتر، شما با هزینه جمهوری اسلامی علیه جمهوری اسلامی کار کرده اید، درست در لحظه ای که او مایل به کار کردن نبود از لیست نخست خارجش کنید و به لیست سوم اضافه اش کنید، اگر به مخالفان پیوست هم که تکلیفش مشخص است. بنابر این هم دوستان واقعی شما با شما علیه اسلام کار میکنند، هم جاسوسان، به عبارت دیگر پروژه های جاسوسی اسلامگرایان را اینگونه خنثی میکنید، اگر کسی علیه اسلام کار نمیکند هم که در ردیف دوستان نیست و چندان اهمیتی ندارد.
دشمن و مخالف خود را نیز هیچگاه جاسوس خطاب نکنید، این ذهنیت را از ذهن خود خارج کنید، وظیفه شما در برخورد با مخالفین جنگ است، چه جاسوس باشند چه نباشند، جنگ در این سیاق هم یعنی جنگ فکری، مناظره، نقد…
با این روش یک جاسوس هیچگاه نمیتواند به شما ضربه ای بزند، چون شما اصول امنیتی را در برابر دوستانتان هم کاملاً رعایت میکنید. برای نمونه برخی از دوستان من که قبلاً دستگیر شده بودند توسط وزارت اطلاعات مامور شده بودند که به من نزدیک شوند و اینگونه جلوی فعالیت من را بگیرند، ولی هرگز قادر به انجام اینکار نخواهند شد، چون دوستی من با آنها یک دوستی کاری است، نه یک رابطه عاطفی و یک رفاقت، رفاقت هایتان را در زندگی اولتان، یعنی در زندگی واقعیتان داشته باشید رفاقتهای اینترنتی بدرد نمیخورند، تا زمانی که با من کار کنند ما دوستیم و به محظ اینکه کار نکنند، رابطه ما تمام است.
سیاسیون
سیاسیون کسانی هستند که به دنبال اتفاقات روز و تغییرات سریع هستند. جنگ ما با اسلام یک جنگ دراز مدت است، و ما آغازگر آن نبوده ایم، زنادقه و متفکران بسیاری به انواع و اقسام روش ها با اسلام جنگیده اند، و اینکه اسلام امروز دقیقاً مانند اسلام هزار و چهارصد سال پیش نیست و تا حد بسیار زیادی کنترل شده و اصلاح شده است نتیجه زحمات همین افراد بوده است. درگیر شدن در مسائل سیاسی روز و درگیر شدن با سیاسیون و همکاری با آنها با مبارزه علیه اسلام مقدار زیادی ناسازگاری دارد. به دراز مدت فکر کنید و سیاسی فکر نکنید، هدف ما خلق نوعی جدید از نسل انسان است، ما خدایان هستیم نه فرشتگان حمال خدایان که به کارهای کوچکتر میپردازند. ابزار های سیاسی در این راه برای ما مفید هستند ولی سیاسیون و سیاستمداران مخاطبان اصلی ما نیستند، مردم نادان و عامی اهداف اصلی ما هستند، هم نشینی با سیاسیون شما را از اسلامستیزی دور خواهد کرد و به سمت اهداف مقطعی سطحی خواهد برد، البته من نمیگویم فعالیت سیاسی بی ارزش است، من میگویم نمیتوان هم این بود هم آن، و در هر دو نیز موفق بود، یک ضرب المثل چینی میگوید یک شکارچی که دو خرگوش را دنبال میکند به هیچ کدام نخواهد رسید.
دیگر مذهبیون سمج!
در بسیاری از مواردی که من در جمعی علیه اسلام سخن گفته ام یک بهائی یا مسیحی یا زرتشتی نوکیش خودش را وسط کشیده است، هرگز فراموش نکنید اسلام جانوری بسیار درنده تر از مسیحیت و زرتشتی گری و بهائیت است، تبدیل یک مسلمان به یک آدم سکولار هم ارزش با تبدیل صد مسیحی و یا بهائی سمج است، شیوه برخورد من با بهائیت این است که مسئله را به اسلام میکشانم، به آنها میگویم دین شما دروغین است چون پیامبر شما پیامبر دروغین دیگری یعنی محمد را پذیرفت، بنابر این بحث به اسلام بر میگردد، زرتشتیان و نوزرتشتیان باستانگرا هم که کیش نوینی هستند هنوز به اندازه کافی متفکر و متکلم نداشته اند که تفکراتشان حتی ارزش بحث داشته باشد، اما هر سه این مکاتب و ادیان ابزارهای بسیار خوبی برای مبارزه با اسلام هستند، بجای مخالفت با این افراد، به آنها بیاموزید که بیایید در اختلافاتمان توافق کنیم و علیه اسلام فقط بجنگیم، البته بهائیت چنین نخواهد کرد چون اسلام را قبول دارد، بهائیها واقعاً آدمهای بدبختی هستند چون دینشان دینی ذلیلانه است،  این دین طراحی شده است برای مظلوم واقع شدن. ولی برخی از بهائیها ممکن است درک کنند که  این تنها اسلام است که مخل حیات فعلی ما در این زمان از تاریخمان است. تبدیل شدن یک مسلمان به یک مسیحی شبیه تبدیل شدن یک دایناسور به یک گربه خانگی است، از هدف اصلی که مبارزه با اسلام است به سوی هدفی فرعی که مبارزه با تمام ادیان است منحرف نشوید.
امنیت اینترنتی
امنیت اینترنتی موضوعی تخصصی و پیچیده است، تا جایی که میتوانید با امنیت در اینرنت آشنا شوید، درسهای تخصصی زیادی در این زمینه موجود است، حداقل یک کتاب راجع به این موضوع بخوانید. امنیت اینترنتی برای شما یک سلاح است، اگر با آن آشنا نباشید مانند سربازی هستید که نمیتواند از تفنگش استفاده کند، لذا از نیازمندیهای حرکت های اینترنتی آشنایی با این مباحث است.
علاوه بر این اصول من چند اصل کلی را نیز به شما پیشنهاد میکنم
  1. در جاهای کوچک فعالیت نکنید. جاهایی فعالیت کنید که صاحبان آنها شرکت های بزرگ و پاسخگو هستند مثل Facebook, Google, Yahoo, WordPress، در جاهایی مثل بالاترین یا فرومهای اینترنتی فعالیت بسیار باید محدود یا در حد صفر باشد. این البته به آن معنی نیست که هرجای بزرگی محیطی امن است، در انتخاب محیط فعالیت امن بسیار دقت و تحقیق کنید.
  2. تا جایی که میتوانید از دادن نام و نشان و اطلاعات واقعی خود داری کنید، مثلاً اگر میتوانید با کارتهای اینترنتی از اینترنت استفاده کنید اینکار را انجام دهید تا مجبور نباشید به سرویس دهنده مشخصات بدهید
  3. تا جایی که میتوانید فعالیت خود را پنهان کنید، هرجا میتوانید از SSL استفاده کنید، قبل از کلیک روی هر لینکی به این فکر کنید که آیا کلیک کردن ضرورت دارد؟ چه ریسک هایی در میان است؟
  4. در مورد خودتان اطلاعاتی که شما را مشخص کند ندهید، در مورد خودتان برای رد گم کردن دروغ بگویید، هرچه در مورد شما واقعیت دارد دشمن باید خلاف آنرا در مورد شما فکر کند.
  5. تحریک نشوید! با فحش و انتقاد آزرده خاطر نشوید، منطقی و معقول برخورد کنید، مهم هدف شما است نه خود دفاع از حیثیت و شخصیت شما
  6. از «نه»، گفتن هرگز نترسید، جنگ اصولاً مفهوم خشنی است، مسئله جنگ مسئله هستی یا نیستی است، در جنگ تعارف وجود ندارد، یا میکشید یا کشته میشوید. وقتی همکاران چند ساله شما هم از شما اطلاعات بیشتری میخواهند یا مایلند با شما ارتباط غیر اینترنتی و واقعی برقرار کنند به آنها نه بگویید، و متوجه باشید که این نه شما نه تنها شما را محافظت میکند بلکه یک شبکه از فعالان علیه اسلام را محافظت میکند
  7. میدان رزم مناسب را انتخاب کنید، یک تنه به قلب دشمن حمله نکنید، با دشمن بسیار ضعیف نجنگید، انرژی خود را صرف دشمنان دانا کنید نه دوستان و یا دشمنان نادان، به حرفهای خیلی ابتدائی و بچه گانه پاسخ ندهید، بهترین میدان رزم جاییست که با کمترین هزینه بیشترین نتیجه را برای شما و اهداف شما به بار بیاورد، در هر بحث و هر جایی لازم نیست شرکت کنید، یاد ارشمیدس بیافتید که به دست یک سرباز دونپایه کشته شد، سعی کنید به آن سرنوشت دچار نشوید
  8. دو شخصیت جدا از یکدیگر داشته باشید، مبارز بودن علیه اسلام شخصیت دوم شماست و زندگی معمولی داشتن مثل یک آدم عادی شخصیت اول شما، مثل من که هم آرش بیخدا هستم هم آرشی دیگر. شخصیت اول شما مهمتر از شخصیت دوم شما است، از زندگی لذت ببرید و نگذارید اهداف والای شما زندگی شما را نابود کنند، پول دارای اهمیت است و در اسلام ستیزی پول نیست، پول را فراموش نکنید. اسلام ستیزی شغل و حرفه شما نیست، سرگرمی و تفریح شماست و از سایر سرگرمی ها مثل سریال نگاه کردن منافع بسیار بیشتری برای شما دارد. فراموش نکنید که انسان به درد نیاز دارد، و اگر دردی بزرگ و واقعی برای خود انتخاب نکنید، یعنی درد اسلام، دچار دردهای کوچک و کم اهمیت دیگری خواهید شد، انتخاب یک درد درست، دردهای دیگر شما را درمان خواهد کرد و بهتر زندگی خواهید کرد. همچنین در زندگی عادی اجازه ندهید کسی بویی از شخصیت دوم شما ببرد، شما یک رزمنده مخفی هستید، به این دلیل که این خفا به مبارزه شما کمک میکند و این سبک مبارزه ناشی از طبیعت خود این مبارزه است، تا زمانی که ما به اکثریت تبدیل شویم، مثلاً لازم نیست با مادر زن یا مادر شوهرتان راجع به اسلام بحث کنید، به این فکر کنید که با نوشتن یک مقاله یا یک نظر روی اینترنت شما میتوانید به هزاران ذهن پاک و آزاد دسترسی پیدا داشته باشید، دست از سر آن پیر زن بیچاره بردارید
  9. به کار فکر کنید، به اینکه الان چکار میتوان کرد، چه موضوعی جای کار کردن دارد، وقت ارزشمند خود را تنها به خوش و بش و همنشینی و بازی نگذرانید
  10. صبر داشته باشید، صبر مهمترین فضیلت در جنگ است، با صبر خود میتوانید دشمن را خسته کنید، فراموش نکنید ما به دنبال نتایج دراز مدت هستیم، همه تخم مرغهای خود را در یک سبد قرار ندهید، شتابزده عمل نکنید، نیاز به صحبت با دیگران در مورد اسلامگرایی در زندگی عادی را کاملاً در خود بکشید.
  11. قبل از اینکه به دیگری تذکری امنیتی بدهید به این فکر کنید که این تذکر را باید خصوصی به او بدهید بطوری که دیگران از آن آگاه نشوند
  12. زندگی غیر الکترونیکی اسلام ستیزانه نداشته باشید، روی کاغذ چیزی از خود باقی نگذارید، همه چیز شما باید الکترونیکی باشد
زندان و دستگیر شدن
قبل از اینکه شما به زندان بیافتید، از زندان باید برای خود یک جهنم بسازید، ولی بعد از اینکه وارد زندان شدید، به این فکر کنید که این شرایط دشوار برای شما کمی آسان تر خواهد شد، دنیا به آخر خود نیامده است، شما باید از زندانی شدن خود داری کنید برای اینکه شما بیرون از زندان امکانات بیشتری دارید، نه اینکه از زندان بترسید. ولی وقتی به دنیای جدید زندان وارد میشوید، با آن هم حال کنید! خیلی از زندانیان سیاسی اینکار را میکنند، ما در کشورمان زندانیانی داریم که چند دهه زندانی بوده اند…
زندان آنقدرها هم که میگویند بد نیست، چون هر کاری که زندان بانها با شما بکنند، یک کار را نمیتوانند با شما بکنند، نمیتوانند شیوه فکر کردن شما را واقعاً عوض کنند حتی اگر مجبورتان کنند وانمود کنید که عوض شده اید! در زندان هم میتوان به خورشید فکر کرد، چه چیزی زیباتر است از خورشید؟ چه چیز زیباتر است از آب؟ از درخت، از زن؟ به زن فکر کنید، به زیبایی هایش، به نرمش و لطافتش، به پیچیدگی ها و پیچش هایش… با تجسم هم میتوان حال کرد، در واقع بدون تجسم نمیتوان حال کرد، تجسم را نمیتوان از یک زندانی گرفت، و تجسم شما بهترین دوست شما در زندان خواهد بود. در زندان شما تنها نیستید، بلکه در کنار خودتان هستید، زندان بهترین دانشگاه است برای پخته شدن، برای اندیشیدن. در دل نگون بخت ترین زندانیان تاریخ، در دل میلیونها انسانی که در گذشته زندگی کرده اند و برده بوده اند، در دل فقیر ترین آدمهای دور افتاده ترین گوشه های آفریقا، در دل زندانیان هولوکاست قبل از وارد شدن به اتاقهای گاز بارقه هایی از امید، گاهی ظهور میکرد. شما حتی در زندان هم بدبخت ترین آدم روی زمین نیستید، شما وارد جنگی شده اید که در آن پیروزی با شماست، حتی اگر اعدام شوید، به بهترین نوع زندگی کرده اید، در زندگی معنی و هدفی داشته اید، لا ابالی و سرگردان نبودید، زندگی شما ارزشمند تر از زندگی اکثریت قاطع زندگی های دیگران است. من گاهی احساس میکنم زیاد بد هم نیست اگر من دستگیر شوم…
معمولاً کسانی که وارد زندان میشوند در مرحله اول دچار یک شوک بزرگ میشوند، و این شوک هزینه روحی سنگینی برایشان به همراه دارد، شما میتوانید این هزینه را بسیار کم کنید، چگونه؟
خاطرات زندانیان را بخوانید، یک کتاب فوق العاده که من در این زمینه توصیه میکنم کتاب ویکتور فرانکل نجات یافته هولوکاست است، نام این کتاب «جستجوی بشر برای معنی» است، کتاب فوق العاده دیگری در این زمینه «یک مرد» اثر اوریانا فالاچی است که به فارسی هم ترجمه شده.
به اینکه روزی به زندان خواهید افتاد بعنوان یک واقعیت فکر کنید، آنرا تجسم کنید، آنرا بپذیرید، خودتان را برای آن آماده کنید، برای بدترین چیزها خودتان را آماده کنید، یک رزمجوی خوب هیچوقت نباید قافل گیر شود.
جدا از این توجه کنید که ترس از زندان یک مسئله تبلیغاتی برای حکومت اسلامی است، به دو نفر تجاوز میکنند که هفتاد میلیون نفر آدم را بترسانند، اگر شما آدمی نیستید که حاضر شوید با کثیف ترین آدمهای روی زمین حزب اللهی ها در زندان روبرو شوید، اگر تواناییش را ندارید، وارد این عرصه نشوید، همه نمیتوانند جنگجو باشند، جنگجویان شاید جنگجو زاده میشوند… جنگجوها از سختی ها نمیترسند.
حتی اعدام شما هم پایان دنیا نیست، پایانی زیبا برای زندگی شما است، اما پایان دنیا نیست، حیات پس از شما نیز وجود خواهد داشت، حیات شما کوتاه شد چون بشر در حد و اندازه ای نبود که شما را با تمام بزرگیتان بپذیرد، شما با بشر مهربانانه برخورد کردید و بشر با شما با تنفر و توحش! بازهم آدم خوب این داستان شما بوده اید و پیروز واقعی میدان.
اعدام یک نفر به جرم فکری کار آسانی برای جمهوری اسلامی نیست و سابقه زیادی هم ندارد، شما هم جان کسی را تهدید نمیکنید ویک تهدید نظامی برای جمهوری اسلامی نیستید، از همه اینها گذشته شما کار درستی کرده اید و جرمی مرتکب نشده اید، به این فکر کنید که بیگناهید، و بدانید که تعداد کسانی که در طول تاریخ به جرم فکری به زندان افتاده اند بسیار محدود است، شما آدم بسیار خوشبخت و مفتخری هستید که از نظر تاریخی همگروه سقراط و گالیله خواهید ماند. چون میدانسته اید ممکن است در زندان بیافتید، ولی با اینحال آنکار که فکر میکردید درست است را انجام دادید. از زندان هم لذت ببرید، بعد از بیرون آمدن از زندان شما چیزهایی دیده اید که هیچکس ندیده است، زندان به شما چیزهایی را خواهد آموخت که هرگز در زندگی عادی نمی آموختید، زندان شما را قوی خواهد کرد، بعد از آزاد شدن هم از سختی های زندان برای کسی چیزی تعریف نکنید، ذهن دیگران را به تلخی نیالایید، اجازه بدهید حیات برای دیگران شیرین باشد، زندان انتخاب خود شما و مسئله شخصیتان بوده است.
درست است که در لیوان چند میلیمتری بیشتر آب باقی نمانده است، اما همان آب هم باز آب است! از آن قطره های باقی مانده لذت ببرید. شادی چیزیست که از درون آدمی می روید، در زندان و در تلخ ترین جاها هم میتوان شاد بود. بجای هیولا سازی از زندانبانان سعی کنید آنها را درک کنید، متحیر خواهید شد روزی که بفهمید حتی زندانبانان هم میدانند شما بیگناهید ولی مجبور بودند آنگونه با شما برخورد کنند، چرا؟ بخاطر اسلام! ماجرای اعدام سقراط پدر بشر را بخوانید، زندگی آنقدر زیباست که قبل از اعدام هم میتوان شاد بود، زندگی کوتاه انسانی از زندگی بلند خوکی زیباتر است. با پشیمانی زندگی نکنید، از اشتباهات درس بگیرید و به آنها خوب فکر کنید، ولی خود را بخاطر آنها سرزنش نکنید، گذشته گذشته است، حال را به بهترین حال تبدیل کنید.
وقتی شما دستگیر میشوید مهمترین چیز برای شما رهایی شماست، یکروز ممکن است شما مجبور شوید همه دوستان خود را لو بدهید، اگر اصول بالا را رعایت کرده باشید کمترین صدمه را به دیگران خواهید زد. و اگر دوستان شما هم این اصول را رعایت کرده باشند آنها هم امن خواهند ماند. در مورد زندان یک چیز را هیچوقت فراموش نکنید، اینکه در داستانها میشنوید دیگران در مقابل زندانبانان مقاومت کرده اند یک افسانه بیش نیست، واقعیت این است که اکثریت قریب به اتفاق آدمها در زندان خواهند برید، من نمیدانم شما یکی از آن معدود قهرمانان هستید یا نه، ولی اگر نیستید من به شما حق میدهم، رفتار طبیعی و قابل انتظار از یک آدم همین است که در زندان ببرد.
وقتی دوستان شما به زندان می افتند، اولین کاری که میکنید این است که به این فکر میکنید که دستگیری او چه خطراتی را ممکن است برای دیگران بوجود بیاورد، و آیا آن خطرات قابل پیشگیری هستند یا نه؟
دوم اینکه باید فکر کنید چگونه میتوانید به آن فرد کمک کنید، اینجا دو استراتژی اصلی وجود دارد
یا اینکه آن فرد به دلایل دیگری دستگیر شده و کسی از اینکه او اسلام ستیز بوده در زندان خبر ندارد، که در اینصورت شما هم نباید این راز را فاش کنید حتی اگر حقایقی در فرم شایعات در اجتماع مطرح باشند. اگر مسئله ای در حد وسیع دانسته شده هست، هم در واکنش به آن با نام خودتان دقت کنید، آیا ذکر نام او توسط شما خطرات بیشتری را برای او ایجاد خواهد کرد یا نه؟ این تصمیم دشوار است، با دقت به آن فکر کنید
سوم اینکه مسئله را باید رسانه ای کنید، تا جایی که میتوانید از رسانه های مختلف بخواهید که خبر دستگیری او را منتشر کنند، با سازمانهای بین المللی تماس بگیرید، با خبرگذاری های بزرگ دنیا مثل بی بی سی و روئیترز تماس بگیرید، با احزاب سیاسی و فعالین حقوق بشر و رسانه های فارسی زبان هم تماس بگیرید. رسانه ای شدن دستگیری یک زندانی فشار زیادی روی حکومت میگذارد، یک زندانی بی نام و نشان را حکومت اسلامی میتواند در زندان له کند، اما وقتی افکار عمومی نسبت به یک نفر حساس شوند جمهوری اسلامی مجبور است بهتر رفتار کند، و بسیار شگفت آور است که ژورنالیست ها چقدر در این روزگار میتوانند نقش مثبت بازی کنند.
به رفتارتان با دقت فکر کنید، مثلاً اگر ناگهان از نوشتن دست بردارید دشمن خواهد فهمید که شما ربطی به آن زندانی دارید…