بازی همیشگی جمهوری اسلامی که هنوز به آن گرفتاریم

این نوشته، تجربیات و نظرات شخصی منه و قطعا اجبار و اصراری در پذیرش اون از سوی خوانندگان گرامی ندارم. مطلب رو خیلی ساده نوشتم و پیشنهادم فقط اندکی تامل و تفکره.
امروز که چهل و اندی سال از حکومت غیر ایرانی ج ا می گذره، خوشبختانه تجربیاتی داریم که باعث می شه حرفهامون رو با استناد به اون تجربیات راحت تر با هم بزنیم و اگه کمی هوشمند باشیم دیگه لازم نیست برای گرفتن یک درس تاریخی جدید، نسل هامون رو تلف کنیم.
اگه به گذشته نگاهی بندازیم، حتما یادمون هست که از زمانی که کم کم مردم ایران متوجه ضد ایرانی بودن ج ا شدن و اعتراضات بالا گرفت، سیاست اصلی و همیشگی آخوندهای حکومتی، ساختن دوگانه های تقلبی بوده، بصورتیکه یک سر این دوگانه خود حکومت بوده و سر دیگه در ظاهر، معترض یا مخالف بوده ولی در باطن، از طرف خود رژیم حمایت می شده.
اینکه این سر دوم از ابتدا با همدستی خود حکومت روی کار میومده یا اینکه از ابتدا مخالف بوده ولی با پول، تغییر هویت داده، با وجود اینکه گاهی ما رو دچار سرگیجه و یاس می کنه، فرق زیادی در نیجه کار نداشته و نداره(شاید خود حکومت دومی رو ترجیح می ده). اما اون چیزی که مهمه اینه که ما امروز بدونیم، برای حکومت مهم نیست که چه کسی با اون مخالفه، هر مخالفی که بتونه طرفداری پیدا کنه، یا خودش رو می خره و یا اطرافیانش رو می خره و یا براش کپی برابر اصل می سازه. وقتی به این موضوع فکر کنیم که با پولی که حکومت داره، چقدر بازی موازی سازی اپوزیسیون براش راحت و بی دردسره، باید ما رو به این فکر بندازه که ممکنه این بازی به یک بازی ابدی تبدیل بشه که می تونه تا نابودی سرزمین ما ادامه پیدا کنه.

از طرف دیگه با دونستن این سیاست همیشگی پی می بریم که بدون داشتن یک رهبر، رهبرهای پراکنده هیچگاه نمی تونن مردم رو همسو کنن، چونکه ج ا با امکاناتی که داره، همیشه در حال کنترل برایند نیروهای اپوزیسیونه و می تونه به این بازی کثیف تا ابد ادامه بده. باید توجه کنیم، که شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا نمی تونه به شعار اپوزیسیون، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا تبدیل بشه. چونکه اپوزیسیون، آخرین خط مبارزه هست.
همونطور که در سال ۷۶ من یا اکثریتی از ما، اصلاح طلبانی بودیم که امید داشتیم تا شش ماه یا یک سال آینده بتونیم با اصلاحات تدریجی، حکومت ج ا رو تبدیل به یک جمهوری کنیم و با گذشت یک، پنج، ده یا بیست سال، متوجه این سیاست کثیف شدیم، پشیمون شدیم و مسیر خودمون رو به سمت اپوزیسیون تغییر دادیم، باید بدونیم که امروز همون بازی رو ج ا داره با دوگانه پوزیسیون-اپوزیسیون انجام می ده. هیچ بعید نیست که سعید حجاریان ها و عباس عبدی ها، که روزی برای اصلاح طلبی تقلبی برنامه ریزی می کردن، امروز بی سر و صدا دارن برای اپوزیسیون تقلبی برنامه ریزی می کنن.(این نه تنها بعید نیست، بلکه اخبارش کم و بیش به بیرون درز پیدا می کنه.)

نتیجه اینکه، امروز روزیه که می تونیم از تجربیات گذشته خودمون در مورد این سیاست آخوندی درس بگیریم و بدونیم که تنها اپوزیسیونی که قابل خریدن یا موازی سازی نیست، آقای رضا پهلویه، فارق از اینکه من یا شما جمهوری خواه باشیم یا هر سیستم سیاسی دیگه ای رو برای آینده ایران قبول داشته باشیم. رضا پهلوی، تنها کسیه که در هویت و ذات خودش، مخالف جمهوری اسلامیه و وجودش با وجود جمهوری اسلامی در تضاده. رضا پهلوی، امروز نه یک سرمایه، بلکه تنها شانس نجات ما از مهلکه ایه که حکومت آخوند-پاسدار ما رو گرفتارش کرده. این یک فرصت تاریخیه که اگه از اون استفاده کنیم، سالها بعد می تونیم سربلند به کودکان و نسل آینده جواب بدیم.
مطمین باشید که در فردای ایران، اگه کسی بخواد دولا شه و دست رضا پهلوی رو ببوسه، اولین کسی که کهیر می زنه، من(نویسنده مطلب) خواهم بود. باوجود خوش بینی هایی که بعضی از دوستان دارن، زمان اصلا به نفع ما نیست و هر روز مردم ایران فقیرتر و ضعیف تر می شن. دختر 11 ساله ای که قبل از خودکشی، لباسهاش رو می سوزونه تا کسی اونها رو نبینه، باید ما رو به فکر واداره. ما همه مسولیم. تاریخ در باره ما قضاوت خواهد کرد.

ادمین