امروز یاد گرفتم:پاسخ به یک سوال تکراری؛ چرا با توجه به این حجم از ویرانی وکشتار جاعش درایران انقلاب نمیشود؟

بارها ما از زبان دایناسورهای رو به انقراض ۵۷ تی شنیده ایم که بله، ما نسلی بودیم که انقلاب شکوهمند کردیم و شما هم به جای «سرزنش» ما اگر راست میگویید بروید در خیابان ها همانند ما انقلاب کنید! این ترمیناتورهای T57 که ۴۳ سال است آپ دیت نشده اند، یادشان میرود که پس از انقلاب اسلامی و روبرو شدن با «دیکتاتوری» واقعی به نام خمینی، چگونه توسط آن گجستک زاده سرکوب و تار و‌مار شدند.

انقلاب ۵۷ و شاه _ خوب یا بد _ به تاریخ پیوسته اند اما برای پاسخ دادن به این رندان و پوشک پوشان پیشکسوت ۵۷ تی گاهی ما مجبور هستیم شرایط قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را با هم مقایسه کنیم تا نشان دهیم چرا نسل آنها موفق شد و نسل ما همچنان در نیمه راه است!

بنا به روایت عماد الدین باقی، تعداد کل جانباختگان انقلاب اسلامی در حدود ۳۱۶۴ نفر است؛ تازه در این آمار معلوم نیست آیا آن سیصد چهارصد نفر مردم مظلوم سوخته در سینما رکس آبادان با شهیدان مخ لص راه «خمینی» جمع بسته شده اند یا خیر!؟

در این مطلب من به مقوله حق و باطل و راه و‌ هدف قربانیان راه خمینی کاری ندارم. موضوع اصلی که من در این مقاله میخواهم به آن بپردازم روی این نکته تاکید دارد که حکومت شاهنشاهی و جمهوری اسلامی هیچ شباهتی به هم ندارند و راه براندازی این حکومت به طور کل داستانش با حکومت شاه خیلی فرق خواهد داشت.

فقط برای اثبات حرفهایم کافی است به تعداد قربانیان کشتار آبان ۹۸ نگاهی بیاندازید تا ببینید تعداد قربانیان تنها یک فقره از جنایات این رژیم دو برابر اندازه کل جانباختگان دوران شاه است.

مزیت داشتن نیروهای ویژه سرکوب در جمهوری اسلامی

حکومت جمهوری اسلامی خودش زاده انقلاب است. از همان روزی که کمیته های موقت در اوایل انقلاب لات های سرکوچه و اوباش را جذب خود کردند _ این حکومت از ترس کودتای «ارتش» که فرزندان مردم بودند_ به دنبال ایجاد نیرویی ویژه برای پاسداری از بیضه های انقلاب بود.

فلسفه به وجود آمدن سپاه پاسداران و بسیج دقیقا محافظت از نظام و سران نظام است. خمینی و اطرافیانش که یک بار با حیله «گل های میخک» و خریدن درجه داران خائنی چو قره باغی ها و فردوست ها توانسته بودند حکومت شاه را براندازی کنند، با نگرانی هایی که از ناحیه ارتش ایران داشتند، به فکر چاره جویی افتادند تا نیرویی جدید را برای سرکوب مخالفان و ارتش ملی ایران به وجود بیاورند.

پس از قیام ناموفق دلاوران ارتش شاهنشاهی ( نوژه)، نظام مصمم تر از همیشه سپاه پاسداران را مامور نابودی ( تصفیه و پاکسازی میهن پرستان ) ارتش کرد و در آخر سپاه هم نهایت بهره را از شرایط حاکم برد و با عقیم کردن ارتش، خودش را به عنوان بازوی اصلی نظام برای حفظ حکومت مطرح کرد.

درست در زمانیکه فرزندان مردم ایران در ارتش مشغول به دفاع از میهن در برابر صدام و حامیانش بودند، سپاه مشغول بسط قدرت خود بود. بر خلاف ارتش شاهنشاهی که در زمان انقلاب یک نیروی کلاسیک و بی تجربه در برخورد با شورش های شهری بود، سران سپاه پاسدارانی که از تروریست های ۵۷ تی و چریک های دوره دیده در لبنان و فلسطین و لیبی و پاکستان تشکیل شده بودند، ده ها گردان مختلف را برای سرکوب های شهری و غیر شهری تاسیس کردند.

در زمان انقلاب حکومت شاه یک نیروی شهربانی داشت و یک ارتش. هیچکدام از این نیروها برای شورش های عظیم شهری آموزش ندیده بودند. وقتی شاه آن اواخر دلقکی به نام ژنرال ازهاری را مامور تشکیل کابینه ای نظامی کرد، هیچکس ازهاری را جدی نگرفت چرا که در چنان شرایطی که نیاز به سیاست «مشت آهنین» بود، از ازهاری که یک ژنرال تزیینی بود کاری بر نمی آمد.

در اواخر روزهای منتهی به بهمن سیاه ۵۷، فرستادن ارتش با ابزار نامناسب ( اسلحه های ژ۳ و تانک های چیفتن) به خیابان ها یک طرف؛ و باز نگذاشتن دست سران ارتش برای سرکوب مخالفان از طرفی دیگر سرانجام باعث شد انقلابیون جسورتر ازقبل ، به پیروزی نهایی نزدیک شوند.

ارتش شاهنشاهی زمانی وارد فاز فروپاشی شد که راس هرم قدرت ( شاه) اراده و توان سرکوب را نداشت. او از طرفی نگران خونریزی و وقوع جنگ داخلی بود و از طرفی دیگر همان او بهتر از هرکسی میدانست پیروزی خمینی و یارانش یعنی نابودی ایران؛ اما شوربختانه او همانند پدرش رضا شاه کبیر مرد تصمیم گیری های بزرگ در شرایط «بحرانی» نبود.

در ضمن موضوع مهم دیگری که نباید اینجا فراموش شود پیشروی سرطان شاه است؛ که باعث شد او در برابر انقلابیون بسیار متزلزل و ضعیف تر از قبل عمل کند و با ارسال مجموعه ای از دستورها و پیام های متناقض _ چه به ساواک و چه به ارتش_ سرانجام باعث نابودی یک رژیم ۲۵۰۰ ساله شود.

ارتشی که منع از کشتار شد و سپاهی که «جایزه» میگیرد

آیا تا به حال به عکس های انقلاب ۵۷ با دقت نگاه کرده اید؟ آیا به این موضوع دقت کرده اید که سربازان ارتش حتی یک «سپر» هم نداشتند!
حال بیایید ارتش ناشی و بی تجربه و بی سپر شاه را مقایسه کنید با سپاه و بسیجی که باتوم دارد، سپر دارد، شوکر برقی دارد، موتورسوار دارد، تک تیرانداز دارد، نفوذی در میان تظاهرات کنندگان دارد، حکم تیر با پاداش دارد. بی رحمی بی حد و حصر دارد؛ تازه در صورت نیاز، مزدوران «غیر ایرانی» سپاه قدس را هم که متشکل از تروریست های عراقی و سوری و لبنانی و یمنی است را هم آماده به خدمت دارد.

همانطور که میبینید تفاوت ماهوی و فاحشی میان نیروی ارتش شاه با نیروهای ویژه سرکوب جمهوری اسلامی وجود دارد. پس این روش دست های خالی و تظاهرات های احساسی و «گاندی بازی» گر چه ماهیت پلید رژیم را به چالش میکشد و مردم را بیدارتر میکند و هیجان را به معتادان «آدرنالین» خارج از کشور هدیه میدهد اما در عمل این تظاهراتها منجر به «براندازی» نمیشود. براندازی این هیولای داعشیعه به سبک زمان شاه ممکن نیست. ما برای براندازی این رژیم باید به جنگیدن بیاندیشیم. به نبردهای پارتیزانی، به خرابکاری و تلفات گرفتن از بسیج و سپاه و رانت خواران.

اینکه اکثریت مردم صلح جوی ایران اهل این مسائل نیستند باعث نمیشود مسیر دیگری جز آنچه که ذکر شد وجود داشته باشد.هر که فکر میکند این ها با زبانی غیر از زور میروند، سخت در اشتباه است.

هر وقت به جای تظاهراتهای احساسی و کشته شدن جوانان مردم، خبر رسید مردم چند راس آخوند و بسیجی را هر شب دارند راهی دیدار با «حوریان» میکنند، آنوقت وحشت بر خانواده های سرکوبگران هم سایه خواهد افکند و از آنجا به بعد است که رژیم وارد مرحله تسلیم خواهد شد.

برای درک بهتر مطلب آمار تفکیک شده قربانیان ساده لوح راه خمینی را به نقل از نویسنده ( عماد باقی، روزنامه نگار اصلاح طلب) اینجا کپی میکنم.

تعداد کل قربانیان‌ انقلاب‌ از سال‌ ۴۲ تا ۵۷ کلاً بالغ‌ بر ۳۱۶۴ نفر بوده است۶۴ تن‌ نیز متعلق‌ به‌ حادثه‌ میدان‌ ژاله‌ تهران‌ «میدان‌ شهدا» در روز ۱۷ شهریور ۵۷ معروف‌ به‌ جمعه‌ سیاه‌ میباشند که‌ از این‌ تعداد دو نفر مونث‌ «یک‌ زن‌ و یک‌ دختربچه‌» هستند. البته‌ در همان‌ روز ۱۷ شهریور در ۱۵ نقطه دیگر تهران‌ نیز مجموعاًً ۲۴ نفر در درگیری ها کشته‌ شدند که‌ یک نفر آنها زن‌ بود.ش

۶۴ تن‌ نیز متعلق‌ به‌ حادثه‌ میدان‌ ژاله‌ تهران‌ «میدان‌ شهدا» در روز ۱۷ شهریور ۵۷ معروف‌ به‌ جمعه‌ سیاه‌ میباشند که‌ از این‌ تعداد دو نفر مونث‌ «یک‌ زن‌ و یک‌ دختربچه‌» هستند. البته‌ در همان‌ روز ۱۷ شهریور در ۱۵ نقطه دیگر تهران‌ نیز مجموعاًً ۲۴ نفر در درگیری ها کشته‌ شدند که‌ یک نفر آنها زن‌ بود.

از این‌ تعداد:

۳۲ نفر متعلق‌ به‌ روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

۶۴ تن‌ نیز متعلق‌ به‌ حادثه‌ میدان‌ ژاله‌ تهران‌ در روز ۱۷ شهریور ۵۷

۳۴۱ چریک‌ و اعضای‌ مسلح‌ گروه‌های‌ سیاسی‌

تعداد قربانیان‌ انقلاب‌ در سال‌ ۴۲ تا ۵۷ بالغ‌ بر ۳۱۶۴ تن‌ بوده است و کلا ًً ۳۸۳ تن از سال ۴۲ تا ۵۶ کشته شده اند.

از این‌ تعداد ۳۲ نفر متعلق‌ به‌ روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در ۱۹ نقطه مختلف‌ تهران‌ است‌ که‌ همگی‌ مذکر بودند و عمده‌ آنها در جنوب‌ شهر واقع‌ می‌شد گرچه‌ شایعات‌ و روایات‌ ( جعلی) برخی‌ کتب‌ تا ۱۵ هزار شهید را در این‌ روز مط‌رح‌ کرده‌اند.

کتاب‌ نهضت‌ ‌امام خمینی‌ نوشته سید حمید زیارتی (روحانی) درباره‌ ۱۵ خرداد تهران می‌نویسد: «رگبار گلوله‌ تانک‌ها و توپ‌ها از کشته‌ها پشته‌ ساخته‌ و در خیابان‌ها و کوچه‌های‌ تهران‌ جوی‌ خون‌ جاری‌ شد»

۶۴ تن‌ نیز متعلق‌ به‌ حادثه‌ میدان‌ ژاله‌ تهران‌ «میدان‌ شهدا» در روز ۱۷ شهریور ۵۷ معروف‌ به‌ جمعه‌ سیاه‌ می‌باشند که‌ از این‌ تعداد دو نفر مونث‌ «یک‌ زن‌ و یک‌ دختربچه‌» هستند.

البته‌ در همان‌ روز ۱۷ شهریور در ۱۵ نقطه دیگر تهران‌ نیز مجموعاًً ۲۴ نفر در درگیری‌ها کشته‌ شدند که‌ یک‌ نفر آنها زن‌ بود.

این‌ آمار بنیاد شهید با آمار اعلام‌ شده‌ دولت‌ وقت‌ تا حدودی‌ مطابقت دارد و همدیگر را تأیید می‌کنند و از دقت‌ آمار بنیاد شهید حکایت‌ دارند.

«در فاصله‌ سال‌های‌ میان‌ حماسه‌ ( عجب حماسه ای واقعا!) سیاهکل «در بهمن‌ ۱۳۴۹» تا مهرماه‌ ۱۳۵۶ که‌ راهپیمایی‌های‌ خیابانی‌ آغاز شد، ۳۴۱ چریک‌ و اعضای‌ مسلح‌ گروه‌های‌ سیاسی‌ جان‌ خود را از دست‌ دادند.

از این‌ شمار ۱۷۷ تن‌ در درگیری‌ها کشته‌ شدند.

۹۱ نفر، «برخی‌ بدون‌ محاکمه‌ و برخی‌ دیگر هم‌ پس‌ از محاکمه‌ پنهانی‌» در دادگاه‌های‌ نظ‌امی‌ اعدام‌ شدند.

۴۲ نفر، زیر شکنجه جان‌ باختند.

۱۵ نفر، دستگیر شدند و هرگز دیده‌ نشدند.

۷ نفر، دیگر خودکشی‌ کردند تا به‌ چنگ‌ ماموران‌ امنیتی‌ نیفتند.

۹ نفر، هم‌ هنگام‌ فرار از پای‌ درآمدند.

البته‌ رژیم‌ شاه‌ برای‌ جلوگیری‌ از اعتراض‌ جهانی‌ و محکومیت‌ از سوی‌ نهادهای‌ حقوق‌ بشر به‌ اعدام‌ زندانیان‌ سیاسی‌، اعلام‌ کرد این‌ نه‌ نفر که‌ به‌ گروه‌ بیژن‌ جزنی معروف‌ بودند هنگام‌ فرار روی‌ تپه‌های‌ اوین‌‌ تیرباران‌ شده‌اند ولی‌ این‌ ادعا دروغ‌ بود.

از بین‌ گروه ها، فدائیان خلق‌ مارکسیست و مجاهدین خلق‌، بیشترین‌ تلفات‌ را داشتند.

در بین‌ ۳۴۱ چریک‌ کشته‌ شده‌،

۱۷۲ نفر از فدائیان خلق (۵۰ درصد)،

۷۳ نفر از مجاهدین‌ خلق (۲۱ درصد پیش‌ از تغییر دادن‌ ایدئولوژی)‌

۳۸ نفر (۱۱ درصد) از گروه‌های‌ کوچک‌ مارکسیست‌،

۳۰ نفر (۹ درصد از مجاهدین‌ مارکسیست‌ بعد از تغییر ایدئولوژی)‌

۲۸ نفر دیگر (۸ درصد) از گروه‌های‌ کوچک‌ اسلامی‌ بودند