اجاره احتمالی و ۲۵ ساله جزیره کیش یعنی تشکیل یک «چین» کوچک در خلیج فارس؛ اعتراض نه، این حکومت را باید ساقط کنیم!

اجاره احتمالی و ۲۵ ساله جزیره کیش یعنی آرام آرام چینی ها بیایند، تولید مثل کنند ، زبان خودشان را در آن منطقه ترویج دهند و پس از ۲۵ سال ادعا کنند کیش برای ماست. زمانی که شاه کیش را ساخت، قرار بود کیش «لاس وگاس» خاورمیانه بشود، اما امروز این بی وطن های بی شرم پس از فروختن مفت خزر به پوتین و آینده فروشی نفت و گاز و دیگر منابع این سرزمین، سراغ جزایر خلیج فارس رفته اند.

۲۵ سال یعنی تقریبا ۲ نسل! یادتان باشد این بی شرف ها از قاجار هم بدتر هستند. آنها با روسیه ۱۰ سال جنگیدند، این بی شرف ها بدون هیچ جنگی «خزر» را باختند. جنگ ۸ ساله ایران و عراق و انقلاب ۵۷ را هم نسلی به ثمر رساندند که در دوره «پهلوی» ها رشد کردند، خروجی تعلیم و تربیت آخوندی این حرامیان مشتی بسیجی و مدافع و مهاجم خشک مغز حرم است که تنها میتوانند بر صورت زنان بی دفاع ایرانی تیغ بکشند و اسید بپاشند و یا از پشت بام ها به مردم شلیک کنند، این بی وجودها را اسراییل مثل «پشه» در سوریه میکشد و صدایشان در نمی آید!

اولویت ایران امروز «دموکراسی» نیست، چون محال است از لجنزار «جمهوری اسلامی» راهی به دموکراسی غربی باشد. اولویت ایران امروز ساقط کردن این حکومت و حفظ ایران از «تجزیه» و فروپاشی در همه زمینه ها است. این حکومت ویرانگر که برود، پس از ۱۰ تا ۱۵ سال کار و‌ کوشش و آگاهی رسانی «دولت موقت» میشود مقدمات ورود به حکومتی «دموکرات» را برنامه ریزی کرد.

اوضاع ایران بسیار شبیه اواخر قاجار است؛ البته با این فرق که دیگر نمیشود امید داشت یک «رضا شاه» یک تنه بار جهالت ما را بر دوش بکشد. باید همه ملت سرباز باشد تا شاید بتوانیم این سرطان بدخیم خاورمیانه را از میان ببریم.

اولویت امروز ما باید ساقط کردن این حکومت و سپردن سکان این کشتی طوفان زده به اشخاصی باشد که مهر به ایران دارند و ایران برایشان بالاتر از هر مرام و مسلک و مذهبی است.

در خاورمیانه و کشورهای مسلمان که «اسلام» با زور شمشیر بر آنها تحمیل شده است، تنها با زور میتوان شرایط یک دموکراسی به سبک غربی را مهیا کرد. رضا شاه کبیر این قدم ها را برای ایران برداشت، اما شاه نتوانست دستاوردهای او و حتی خودش را حفظ کند، چون در برابر انگل های اسلامی باید پیش از هر چیزی «اقتدار» داشت. شاه همیشه نگران بود که تاریخ او را چگونه قضاوت خواهد کرد، اما رضا شاه نگران «ایران» بود و برایش اصلا مهم نبود که وقتی مزدورانی چو شیخ خزعل را سرکوب میکند و از میان بر میدارد، فردا درباره اش چه مینویسند. برای همین نگاه بلند آن یگانه ایرانساز بود که پس از یک قرن، مردم در خیابان ها شعار «رضا شاه، روحت شاد» را سر دادند.

تاریخ به ما درس داد که تنها «میهن پرستی» و «انسانیت» و «اقتصاد قوی» نمیتواند حکومت و مردمان کشور را در برابر تهدیدها بیمه کند. سرکوب و مهار «وطن فروشان» و دشمنان آزادی ( انگل های عمامه به سر) هم قسمتی از «دموکراسی» و یک وظیفه «ملی» است.

فروختن «خزر» و اجاره احتمالی «کیش» اولین و آخرین خیانت نظام اشغالگر جمهوری اسلامی نیست. هر روزی که این حرامیان بر سر قدرت باشند، ما یک روز به فروپاشی و تجزیه ایران نزدیک تر شده ایم. باید در این شرایط بحرانی به قول دکتر بختیار همه به ایران بیاندیشیم….