سازمان حقوق بشر ایران؛ ۲۷ تیر ۱۳۹۹: مهدی سلیمی، نویسنده و مترجم که روز سهشنبه ۱۷ تیر در خانه والدیناش در شهرستان اهر بازداشت شده بود، با اتهامهایی نظیر «فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی، توهین به مقدسات اسلام، تشویق مردم به فساد و فحشا، و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» روبهرو شده است.
حکومت ایران در یک سال اخیر با افزایش فشار بر نویسندگان، هنرمندان و کنشگران مدنی، تلاش دارد تا راه هر گونه ابراز نظری را با ارعاب از طریق واردکردن اتهامهای امنیتی و صدور احکام سنگین، سد کند. سازمان حقوق بشر ایران پیشتر به این فشارها اشاره کرده و از مجامع بینالمللی خواسته است تا به موضوع حقوق بشر در ایران توجه بیشتری مبذول کنند.
در ادامه این فشارها، مهدی سلیمی، نویسنده و مترجم، روز سهشنبه ۱۷ تیر ماه سال جاری، در خانه والدیناش در شهرستان اهر بازداشت شده است.
بیژن صباغ، از نزدیکان مهدی سلیمی در این خصوص به سازمان حقوق بشر ایران گفت: «چهار اتهام به مهدی سلیمی وارد کردهاند. اتهاماتی همچون “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، توهین به مقدسات اسلام، تشویق مردم به فساد و فحشا و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی”. مهدی نویسنده و پژوهشگر است و در توییتر هم فعالیت میکرد. احتمال دارد بهخاطر توییتهایش بازداشت شده باشد، چون حرفش را به هیچ عنوان سانسور نمیکرد و راحت مینوشت».
مهدی سلیمی از زمان بازداشت هیچگونه ملاقاتی با بستگان خود نداشته و از دسترسی به مشاور حقوقی نیز محروم بوده است. وی تنها یکبار اجازه تماس تلفنی با خانواده خود را داشته است.
گفته شده، این نویسنده و فعال مدنی هماکنون در سلولهای انفرادی زندان اوین بهسر میبرد.
جلال سلیمی، برادر مهدی سلیمی در اینستاگرام خود تصویر ابلاغیهای را منتشر کرد که مهدی سلیمی را متهم ردیف دوم در پروندهای مشترک با اکبر جباری به عنوان متهم ردیف اول عنوان میکند.
از مهدی سلیمی تا کنون چندین ترجمه و شمار زیادی مقاله در حیطه اندیشه سیاسی و نظریه هنر منتشر شده است؛ از جمله کتاب «امر واقع لاکانی»، اثر اسلاوی ژیژک و نیز «سیاست تفکر»، اثر کلود لفور. علاوه براین، سلیمی پیشتر مدتی به عنوان سردبیر نشریه اینترنتی زغال و آرت کالت بود. همچنین پیشتر نیز به عنوان سردبیر سایت مایندموتور مشغول به فعالیت بوده است.
سلیمی پیش از بازداشت در حساب توئیتریاش نوشته بود: «الان تهدید تلفنی شدم، لابهلای تمام ادبیات تهدیدآمیز بشدت لمپن مابانه فقط گفتم وقتی به یک نویسنده بگویی ننویس انگار به آدمی بگویی نفس نکش و جواب این بود: اگر ادامه بدهی نفست را هم میبریم و این آخرین هشدار است.»