به صورت فی الجمله میشود گفت اما به صورت جبری نمیشود، گفت. چون اگر بخواهیم به صورت جبری بگوییم، معنایش این میشود که مردمی که در این اقلیم زندگی میکنند، در تمام طول تاریخشان باید به شکل ثابت بمانند. با اینکه ما به رایالعین میبینیم که، کشورهای استبدادی به کشورهای دمکراتیک تبدیل شدند، کشورهای دمکراتیکی تبدیل شدند به کشورهای استبدادی. کشورهای خنثی تبدیل شدند به کشورهای اهل مدارا. با وجود این که همان اقلیم را دارند. مثلاً جهان اسلام تا قرن ششم پرمداراترین فرهنگ بود، اما همان جهان اسلام که بزرگترین رجل جهان تشیع آن زمان یعنی سید شریف مرتضی برادر شریف رضی، که گردآورنده نهجالبلاغه است، در رثای بزرگترین رهبر صائبیان زمان خودش یک رثائیه 84 سطری سروده است که در آن میگوید:” تا تو را در گور ندیده بودم نمیدانستم، کوهی را میشود در زیر خاک دفن کرد. شما تصور کنید که الان مرجع تقلیدی در قم در رثای مارکسیستی، رثائیه بگوید.
این دو برادر در آن زمان، رئیس شیعیان جهان اسلام بودند و از آن جهت به آنها میگفتند، شریف، شریف یعنی رئیس. این یعنی تمام مدارا. تمام tolerance. اقلیم نجف آیا از هشتصد سال پیش تا الان فرق کرده است؟ آیا میتوانید، الان اصلاً چنین چیزی تصور کنید. مثلاً تصور کنید که آقای جوادی آملی در وفات دکتر حقشناس شعر بسراید؟ اصلاً و ابداً. چون دوران، دوران نفی غیر است. دوران، دوران این است که ما بر حقیم. یک نفری گفته بود، همه رزقهای عالم از طریق ما شیعیان در عالم توزیع میشود. اگر ما چیزی را ریختیم پیش این خرها و گاوها که هیچ، اگر نمیریختیم هم کسی از ما طلب ندارد. خب، این جغرافیا که فرق نکرده، جبر جغرافیایی وجود ندارد. این جور نیست که، اقلیمی به خاطر ویژگیهای جغرافیایاش اهل مدارا یا اهل خشونت باشد.اما در یک امر شکی نداریم. مثلاً در شمال، به خاطر اقلیمش، یک ویژگیهای فرهنگی داریم که در اصفهان وجود ندارد، به دلیل اقلیمش، اما این در حد سوق دادن است. سوق دادن یعنی چیزی که تو را رانش میدهد به یک راهی اما تعداد راههای پیشپایت را کم میکند و به یک راه نمیرساند، چون اگر به یک راه رسیدید جبر میشود دیگر.
مصطفی ملکیان
تحلیل فلسفی | صفحات 171 و 172