یک روز تلویزیون بخشی از پیشرفت های شگرف چین در ۳۰ ، ۴۰ سال اخیر را نشان میداد ؛ دود از مغزم بلند شد . یادم آمد روزهایی را که سجاده زیر بغل به مسجد بامامانم میرفتیم تا از خدا بخواهیم که کافران را نابود ، کشورمان را آباد ، زندگیمان را پربرکت ، تنمان را سالم ، دلمان را شاد و عمرمان را دراز گرداند ؛ امّا نمیدانم چه شد که سر از اینجا در آوردیم . آیا خدا اشتباه کرد؟!
و همه چیزهایی را که همه ما ملت ایران با اشک و آه و توسل به مقام کبریایی خودش ، عزّت و آبروی ۱۴ معصوم ، پهلوی شکسته حضرت زهرا (ع) ، فرق شکسته امام علی (ع) ، سر بریده امام حسین (ع) ، دست قطع شده حضرت عباس ، علی اکبر جوان ، علی اصغر خردسال و با گرو گذاشتن خون شهدا ، ناله و ضجهٔ مادران ، پدران و همسر شهدا ، اشک یتیمان شهدا ، حرمت میلیونها جلسه قرائت قرآن ، مفاتیح الجنان ، جلسات دعای ندبه ، کمیل ، سمات ، ابوحمزه و غیره ما از خدا میخواستیم ، همه را به چینی های کمونیست خدانشناس داده و در عوض همه درد و رنج روحی و جسمی ، فقر ، خرابی مملکت ، بیکاری و فحشا ، خرابی اعصاب و روان ، خزانه خالی ، لشکر معتادین ، ده ها میلیون پرونده قضایی ، تهمت ، افترا ، دروغ ، دزدی ها و اختلاس های میلیاردی ، چپاول بیت المال توسط برخی از کسانی که خود را مرد خدا میخوانند ، برترین مقامها در منفی ترین ها ، پایین ترین مقام ها در موضوعات مثبت ، خشکسالی های ممتد و غیره .
همه را یکجا به ما داده .
اشکال کار کجا بود؟!