آزادی

آری چنین است درین شهر آزادی میدانش را اسم گذاشتند تا مردم چرخ بزنند چرخ بزنند سرگیجه بگیرند تا نفهمند آزادی جز میدان یک شهر است
حکایتمان زخم بر پیشانیست عبرت برای دیگری جز خودمان
عشق را چه کس دانست کسی که پای دار را بوسید یا آن بچه در آتش مدرسه در بارانی از گلهای آتش؟
تکامل انسان را در کدام بهشت خلاصه کردند آن بهشتی که با جلادان است یا جهنمی برای آزادی؟
شیوه ی زندگی را بیان بدین گونه دانستند آنان که با سر مردم غذا میخوردند و جشن میگرفتند….
در گوشه ای از ذهنم جایی دارم برای هدیه دادن گلی برای آزادی

پدرام پروانه